۱۴۰۳ مرداد ۹, سه‌شنبه

شروین: حداقل یک تکه از این خاک را بگذارید برای ما!

بغض این پسر و کلماتش مرا بهم ریخت . چطوری میشه به دستهای این بچه ها دستبند زد. شکنجه شون کرد. طناب دار به گردنشون انداخت. این جماعتی که رو در روی ما ایستادند نه فقط انسان نیستند بلکه موجودات عجیب و غریبی هستند که از مرزهای جنایت عبور کرده اند. چون حتی هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا . آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند.
شروین حاجی پور در ویدئویی که امروز منتشر کرده با بغض معصومانه ای میگه: "سه سال و هشت ماه حبس برای " برای" به من داده اند. باید تا چند روز آینده خودمو به زندان معرفی کنم. اما واقعا برام سئواله که چطوری من باید دیگه اعتراض میکردم؟ چطوری من باید نقد میکردم شرایط را؟ مگه مسالمت آمیز تر و مدنی تر از این هم می شه. اتهام من تحریک مردم برای کشتار و جنگه! کدوم بند این شعر و کدوم مصرع این شعر میگه برید کسی رو بکشید! حکم ممنوع الخروجی من برداشته شده! اما من قرار نیست حالا حالاها ایران را ترک کنم. از طرفی دلم نمیخواد برم زندان. از اینکه با من شبیه مجرم رفتار بشه در حالیکه کاری نکردم ناراحتم. از اینکه در این دو سال حتی نتونستم یک کار بدم بیرون، ناراحتم. میخواستم بگم حداقل یک تکه از این خاک را بذارید برای ما. هیچ چیزی از شما نمیخوایم. انتظار ندارم که بذارید من پول در بیارم یا ... فقط بذارید تو اطاق خودم کار کنم و منتشر کنم مثل همه ی بچه هایی که در این زمینه کار میکنند" شروین در انتها با عشق و بغض خطاب به تک تک ما میگه: " خیلی دوستتون دارم و و امیدوارم که روزی همدیگر رو ببینیم."
شروین جان، شرمنده ام. از اینکه کاری از دست ما برنمیاد. شرمنده ام که یک پسر هنرمند 27 ساله رو جلوی چشم همه ی ما می برند زندان فقط برای خواندن یک ترانه و ما نمیتونیم از آن جلوگیری کنیم. شرمنده ام از اینکه توماج هنوز تو زندان و ما نظاره گریم. شرمنده ام از اینکه سهیل رو به سیستان بلوچستان در این گرمای وحشتناک و با شرایطی سخت تبعید کرده اند و ما کاری ازمون بر نمیاد. از اینکه آتنا را برای کشیدن کاربکاتور زندانی کرده اند و خبری از او نیست. از اینکه زینب، سپیده و صدها زندانی دیگر تمام جوونی شون درزندان از دست می ره. از اینکه شریفه، پخشان، محمود، عباس، مجاهد، شهاب و سرهای زیادی در انتظار طناب دار با حکم اعدام با دلهره به سر میبرند و خانواده هایشان شب و روز ندارند. از اینکه همه کارهایی که طی این چهل و اندی سال انجام دادیم به سرنگونی این قاتلان منجر نشده.
شروین جانم، منهم به نوبه خودم دوستت دارم بیش از آنی که بتوانی تصور کنی. شماها در قلب و دیده من جا دارید. زندگی ام، نفس هایم با شما میگذرد. منهم دلم میخواهد روزی تک تک شما را در آزادی بعد از سرنگونی در آغوش بکشم. از وقتی ویدئوی شروین را شنیده ام بی قرارم. بغض معصومانه اش در وجودم بغض نشانده است.
بله! جمهوری اسلامی و بطور خاص خامنه ای از همین جوانان بدون سلاح وحشت دارد. چون میداند که تکلیفش را همین ها مشخص خواهند کرد. میداند که بنیاد این جهل و جنایت ها را همین ها با دستهای خالی ریشه کن خواهند کرد. میداند که همین جوانها " برای " همه آن آرزوهایشان جمهوری اسلامی را تحمل نخواهند کرد.
عاطفه اقبال – 30 ژوئیه 2024

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر