۱۴۰۰ فروردین ۲۸, شنبه

ژست های کوچک مهربانانه

دیروز در پارکینگ یک فروشگاه بزرگ بدنبال جای پارک بودم. عصر جمعه معمولا جای پارک در اینگونه محل ها براحتی پیدا نمیشود. همینطور که در حال نگاه کردن به ردیف های پارکینگ بودم. مردی به سمتم آمد و گفت، در اواسط این ردیف یک جای خالی وجود دارد. از او تشکر کردم و وارد شدم. مرد همآنجا ایستاد و مرا مهربانانه با اشاره تا ردیف خالی راهنمایی کرد. به عادت راننده ها برای تشکر، چراغ چشمک زن را چند بار برایش روشن و خاموش کردم. از دور دست برایم تکان داد و رفت. مقابل محلی که می خواستم پارک کنم، زن و مرد مسنی، چرخ خرید را مقابل ماشین شان نگه داشته و میخواستند خریدها را در داخل ماشین بگذارند. مزاحم من نبودند و فقط من باید کمی بیشتر بالا و پایین می کردم برای پارک کردن. اما مرد بلافاصله چرخ را به آنطرف هل داد و با خنده دلپذیری به من اشاره کرد که راحت پارک کنم. ماشین را که خاموش کردم مرد با چرخ خالی مقابل ماشین من توقف کرد و با لبخند دلپذیری پرسید: اگر چرخ می خواهید، همین را به شما بدهم. از او تشکر کردم و به او گفتم، حرکتش بسیار دوست داشتنی است.
این برخوردهای انسانی مرا به شوق می آورد. من خودم در زندگیم همیشه سعی کرده ام تا جایی که می توانم با دیگران مهربان باشم. اگر کاری از دستم برمی آید برایشان انجام دهم. بی تفاوت از مقابل کسی نگذرم. بازگشت اینگونه برخوردها را نیز زیاد در زندگی روزمره ام داشته ام. همین ژست های کوچک مهربانانه بخشی از زندگی انسانی است . همین مهربانی های بی هزینه. همین عشق به روابط انسانی قلب مرا شاد میکند. حتی لبخند یک ناشناس یا یک کودک در خیابان. نمی توانم از اینها بی تفاوت عبور کنم. با دیدن این ژست های بظاهر بی اهمیت کلمات در ذهنم به پرواز در می آیند و تبدیل به رمان می گردند. من برای ادامه زندگیم به این برخوردهای کوچک روزمره و دو طرفه مثل آب، مثل هوا نیاز دارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر