در اواخر زمستان سال ۶۰ به همراه اکثر بچه های قدیمی زندان، برای بازجویی از زندان قزلحصار به بند ۲۴۱ زندان اوین منتقل شده بودم. خاطرات این دوران خود مفصل است. امروز میخواهم در مورد یک خط تشکیلاتی بنویسم. ما در آن زمان همچنان تشکیلات خود را، بصورت مخفی حفظ کرده بودیم. در یکی از این روزها خطی که گفته میشد از بیرون از زندان از طرف مجاهدین آمده، به من گفته شد تا به زندانیان تحت مسئولیتم انتقال دهم. مسئولیت بچه های قدیمی زندان همچنان بعد از انتقال به زندان اوین با من بود. توضیح خط به این شکل بود که اگر در بازجویی از ما خواستندبرای آزادی توبه نامه بنویسیم و مصاحبه تلویزیونی انجام دهیم، حتما قبول کنیم. من زیر بار این خط نرفتم و مشخصا گفتم که بنظر من انحرافی است. اما قبول کردم آنرا منتقل کنم. با توجه به اینکه آنرا اساسا قبول نداشتم به بچه های تحت مسئولیتم گفتم: چنین خطی که گفته می شود از بیرون زندان است، آمده. من فقط آنرا منتقل میکنم. خودم آنرا قبول ندارم اما هر کس باید خودش انتخاب کند که چگونه با چنین خطی برخورد می کند. مسئله جان تک تک شما مطرح است و من حق ندارم نظرم را به شما تحمیل کنم. بعد از این خط، تعدادی از بچه های زندان توبه نامه تاکتیکی نوشتند و تعدادی نیز طبق آن خط مصاحبه تلویزیونی هم انجام دادند. توجیه مسئله این بود که لاجوردی مصاحبه را برای تست کردن ما می خواهد و از آن استفاده نخواهند کرد و وجود ما در بیرون ضروری تر است. من حرفم این بود که حتی اگر این خط مجاهدین باشد، من آنرا قبول ندارم چون با پرنسیب هایم نمی خواند. در بازجویی نیز هیچ کدام را قبول نکردم. اینکه در آن بازجویی چه گذشت و چرا حکم اعدام من اجرا نشد و مرا با هدف تله گذاشتن برای دیگر اعضای خانواده ام بصورت حفاظت شده آزاد کردند و چگونگی فرارم از تور حفاظتی را در مطلبی قبلا نوشته ام و دوباره منتشر خواهم کرد. اما برایم جالب این است که بعد از خروج مخفی ام از ایران وقتی به مجاهدین در ترکیه و بعد در فرانسه پیوستم، با وجود پیگیری های متعدد هرگز به من پاسخ ندادند که آیا خط توبه نوشتن و مصاحبه تلویزیونی از طرف مجاهدین بوده یا نه؟ عدم پاسخگویی برای چه بود؟ بعد از جدایی از مجاهدین یکبار که با چند تن از بچه های قدیمی زندان که از مجاهدین جدا شده بودند، حرف میزدیم، آنها که نشست های درونی مجاهدین بعد از جدا شدن مرا گذرانده بودند. میگفتند نشست هایی در اواخر در کمپ های مجاهدین برگزار شده مبنی بر انتقاد از پروسه زندان و مسعود به زندانیان آزاد شده گفته، خط درون زندان انحرافی بوده و مجاهدین چنین خطی را نداده اند! در واقع اکثر بچه های زندان را ناچار کرده بودند در نشست ها پروسه زندان خود را زیر علامت سئوال ببرند و حتی مقاوم ترین هایشان از خود بعنوان بریده و منفعل و خائن به آرمانهای شهدا نام ببرند تا بنا به گفته ی مسعود، پروسه زندان برایشان دکان نشود و بتوانند بر فردیت خود غلبه کنند.
اما برای من همچنان این سئوال مطرح است، آیا همانطور که من معتقد بودم خط از طرف خود لاجوردی بود یا مجاهدین در آن نقشی داشتند؟ اگر نقش نداشتند چرا در آنزمان که من تازه از زندان بیرون آمده بودم، به سئوال من پاسخ ندادند؟
عاطفه اقبال - ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹
- عکس در سال ۱۳۶۱ چند ماه بعد از خروج از زندان اوین در استانبول گرفته شده. این عکس را را در رابطه با پاسپورتم گرفتم اما از آن استفاده نشد.
برخی از کامنت ها در فیسبوک
Arysa Ch
سر موضع بودن تا ۳۰ خرداد بود و سی خردادیها همه از سازمان علنا دفاع میکردن و یک هم مدرسه ای من طاهره مالمیر ۱۶ ساله به همین دلیل اعدام شد با اینکه اصلا تشکیلاتی هم نبود ولی از بعد از ۳۰ خرداد که دفاع علنی از سازمان اعدام داشت خط توبه تاکتیکی اومد بخاطر حفظ جان ولی اصول باید حفظ میشد بعدشم توبه تاکتیکی خودش دو خط بود که آیا مصاحبه تلویزیونی بشه یا نه بخاطر آزادی میگفتن کسانی که میتونن آزاد بشن مصاحبه کنن برن بیرون به سازمان وصل بشن و خط دیگه این بود که مصاحبه نشه که خیلیا بخاطر این ملی کشی کردن و من وقتی آمدم ترکیه و ابراهیم ذاکری برامون نشست گذاشت در جریان بختکها در سال ۶۵ و ۶۶ که خطی بود که میگفت بچه های زندانی داخل بمونن و منتظر آمدن سازمان بشن که این خط تشکیلات دادستانی توابین بود و ابراهیم ذاکری گفت که خط مصاحبه خط سازمان نبوده من یادمه که در نشست مریم رجوی گفت که شماها بچه های زندان همه بریدید وگرنه همه باید اعدام میشدید یک همچین چیزی گفت اینم بخاطر همین بودهمین که گفتی که بچه های زندان داشتن تو تشکیلات دور هم جمع میشدن و تحلیل میکردن مثل داخل زندان خواستن فردیت بچه های زندان رو بشکنن که قطب نشن و تشکیلات در تشکیلات درست نشه.
Mani Khoschin
حفظ جان به شیوه انقلابی خط سازمان بود که توسط پیام مخفی موسی خیابانی به درون زندانها آورده شد بود که بدلیل قطع ارتباط سر و بدنه کمی به انحراف کشیده شد و تشکیلات از هم گسستگی پیدا کرد ( البته بماند که وقتی من از زندان شمال به همراه یک گروه ۱۶ نفره منتقل شدم به بند ۴ وضعیت زندانیان بسیار آشفته بود و نمی شد اعتماد کرد
Homa Moradi
عاطفه جان....من هرگز زندان نبودم اما در سالهاي سياه بگير بگير....حتي يك نمونه از دستورات سازماني كه براي افرادي كه مسولاشان بودم خطرناك بود...اجرا مي كردم....انچه سازمان لازم داشت...انجام مي داديم اما نه ان روشي كه انها مي خواستند....براي همين حتي يك نفر دستگير نشد
انچه بر سر سازمان مجاهدين امد....براي من يكي از غم انگيز ترين اتفاقات تاريخ معاصر ماست....
Atefeh Eghbal
هما جان چقدر مسئولانه عمل کردی. واقعا مسئولانه عمل کردن چیزی بود که کم داشتیم. اینکه فقط خط را نگیری و مو به مو اجرا کنی. متاسفانه تمام گروه ها چنین چیزی را از افرادشان را می خواستند. اینکه فکر نکنند و عمل کنند. بله یکی از غم انگیزترین اتفاقات تاریخ معاصر.
Saeed Rahman
خانم اقبال من هم قبل از فاز نظامی دستگیر شدم همین خط را منتقل کردند ما حتی قبل از آن اسم خودمان را هم نداده بودیم و با این خط که از طریق خانواده ها و شبکه تشکیلات داخل زندان صورت گرفت خوشبختانه بسیاری آزاد شدند و الی حتما اعدام می شدند همانطور که بعدا تعدادی را اعدام کردند. هدف هم آزاد شدن نیروهای کیفی از زندان بود. به نظرم این خط کاملا درست بود و همه بچه های مقاوم خودشان به ما این را می گفتند که بروید و کار را یکسره کنید. نه خیانت بود و نه عقب نشینی . خود رژیم که بعدا فهمید مخصوصا حاج داود رحمانی میگفت توبه تاکتیکی.
Atefeh Eghbal
بله خط توبه تاکتیکی برای آزاد شدن از بعد از سی خرداد به درون زندانها آمد. ما هم قبل از سی خرداد حتی اسم خود را نداده بودیم. من با این خط مشکلی ندارم. بنظر من هر زندانی می بایست خودش انتخاب میکرد چه کند. بخصوص بعدها که خط مصاحبه تلویزیونی تاکتیکی هم آمده بود که بنظر من کاملا غلط بود. چون اگر پخش میشد افکار عمومی را خراب میکرد. اما مسئله اصلی من برخورد خود مجاهدین بعدها با خطی بود که خودشان داده بودند. یعنی به من که در همان ابتدا اساسا پاسخ ندادند. بعدها در انقلاب ایدئولوژیک به بعد به دیگر زندانیان سیاسی در نشست ها گفته بودند که شما به دلیل توبه تاکتیکی خائن به خون شهدا هستید و بریده بودید در زندان! و از آن بعنوان حربه ای برای له کردن زندانیان استفاده کرده بودند.
Saeed Rahman
بله کاملن درست می گوید در مناسبات مجاهدین بعد از کودتای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی رجوی برای سرکوب عقاید و تناقضات سیاسی و خطی بچه ها متناسب با فرد چیزی را بهانه می کردند : لمپنیزم ,پروسه زندان, بی چارچوبی , زن بارگی و .. که در نهایت افراد خود را بی مقدار , خائن و مزدور رژیم حس می کردند و برای رهایی از آن خود را مدیون رهبری رجوی بدانند و دیگر سوالات اصلی که خطی بودند به ذهنشان راه ندهند. بله مجاهدین هیچگاه عواقب کار خود را نمی پذیرند. گرچه من با این کار موافق بودم.
Sa Ra
هر چه میخونم بیشتر مطمئن میشم رهبران مجاهدین حتی در ابتدا هم با اعضای خودشون صادق نبودند... حیف از اون همه جوان فداکار که بخاطر اون ها پر کشیدند...
Yozmand Asghar
یادم ست بعد از درگیری اول آمریکا و صدام و اتمام عملیات مروارید نشستی مسعود و مریم در سالن اشرف گذاشتند و در آن نشست خود مسعود اعلام کرد هر کس به صاحبخانه ما چپ نگاه کند ما سرویسش می کنیم و مریم اضافه کرد این مانور ارتش آزادیبخش بود وای بروزی که تصمیم بگیریم عملیات کنیم . البته وقتی صاحبخانه اش را سرنگون کردند برای بدست آوردن دل بگفته خودشان صاحبخانه جدید هیچ پادوءی نموند که برای حتی سرباز صفر آمریکایی ها نکرده باشند چه برسد به فرماندهان آمریکایی , مسعود برای حفظ خودش بی شک با قاتلین 67 هم کنار میومد , پس با این روحیه ای که داشت بی شک همون خط را هم خودش داده .
Arysa Ch
به ما هم همین را گفتند ولی دو خطه شده بود یک عده میگفتن نکنید مصاحبه تلویزیونی یک عده دیگه میگفتن بکنید بخاطر همین بعضی از بچه ها ی زیر اعدام خیلی فشار روشون زیاد بود برای مصاحبه تلویزیونی مصاحبه نکردن اعدام شدن یا چند سال ملی کشی کردن در تشکیلات به من هم گفتند خط مصاحبه انحرافی بوده.
Atefeh Eghbal
البته بودند کسانی که با وجود مصاحبه اعدام شدند. ضمن اینکه خط مصاحبه از مجاهدین آمده بود ولی بعدها بنا به منافع خود آنرا تکذیب کردند.
Whied Nory
درود ها بر شما بانو مبارز و شجاع،
کاش ب مانند شما عالیقدر چندی را داشتیم ، که متأسفانه تعداد اندک اند.. .... بیشترین تعداد زنان ودختران مان سخت در بند زنجیر استبداد دین و مذهب اند، هیچگاهی هم به اذادی واستقلالیت خود توجه ی نمیکنند، و بد تر از آن به فرزندان خود نیز فرصت تفکر اندیشه و بیان را نمی دهند،
از بطن تولد، نهره های جعلی دین و مذهب را به گوش شان سر میدهند و این از نسلی به نسل های بعدی اتوماتیک منتقل میشود، تنها علت: تعداد بیشتر نبودن زنان اگاه روشنگر و با استعداد و روشنفکر هست،
چرچیل؛ سیاستمدار انگلیس چه حرف قشنگی داشت در این رابطه:
" اگر میخوااهید یک جامعه را تحقیر و از بین ببرید، زنان آن جامعه را در حصر خانگی نگه و هیچگونه امتیازاتی را برایشان قائل نشوید"
بوجود سبز و پر بار تان افتخار میکنم
بانو اقبال عزیز و گرامی...
Atefeh Eghbal
دوست گرامی، همانطورکه شما هم بدرستی اشاره کردید، استقلال تصمیم گیری و رای بسیار مهم است. متاسفانه اکثر تصمیمات تحت تاثیر محیط اطراف قرار دارد. گاه آغشته به مذهب و سنت است، گاه به سیاست و گاه به فرمان بردن از کسی یا سازمان و گروهی. درود بر شما
Ahmad Vahdani
مسایلی از این قبیل رو من هم در زندان در سال ۶۰ شنیدم و راجع به آن هم زیاد بحث کردیم، خط این بود توبه نامه آری، مصاحبه در تلویزیون و نماز جمعه نه.
Forogh Afshar
من هم سال 60 در قزل بودم ، بند 4 _8 و تابوتها. تابوت یعنی انسان های که زنده به گور شده اند!
تعریف و یادآوری دوران زندان هم برای من همراه با کابوس است!زخم ها و شکنجه هایی.که تمامی ندارند.......اما همه دوستانم رفتند......ویا دیوانه شدند ....خودکشی کردند. .....تعادل روحی اشان را از دست دادند..مهوش ریاضی پزشک و مادر یک کودک 10 ساله...
Atefeh Eghbal
بله متاسفانه کابوسها با ما همراه است.بسان زخمهایی که بر تن و روان داریم.
Zohre Fard
مریم محمدی بهمن آبادی هم توی تابوت بود که ۶۷ اعدام شد!
Mostafa Pourahmad
عاطفه عزیز این آدم های زندانی داخل تشکیلات سازمان خودش یک داستان جداگانه ای است که مفصل است و چه مارک هایی که به این آدم ها نزدند وبعد برخورد دوگانه با اینا ماهارو به تعجب وا میداشت

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر