۱۳۹۹ فروردین ۹, شنبه

انفرادی و اینروزهای قرنطینه


اینروزها به زندان فکر میکنم و به سلولهای انفرادی که ما گاه با حداقل امکانات ماهها در آن محبوس می شدیم. تنها چیزی که باعث نجات ما در آن شرایط میشد. روحیه بالا و ساختن امکانات از حداقل ها برای زنده ماندن و مقاومت کردن بود. اندک کسانی که تسلیم شرایط می شدند و مقاومتشان در هم می شکست سریع از پا در می آمدند چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روحی. آنجا با دشمن غداری روبرو بودیم که جان ما برایش اهمیتی نداشت. خودمان باید از عهده شرایط برمی آمدیم. خودمان باید دستهای یکدیگر را از پشت دیوارهای زندان می گرفتیم تا ضعیف و قوی همدیگر را بالا بکشیم و مقاومت را در ابعاد همگانی رقم بزنیم. نگه داشتن ارتباط که دشمن می کوشید آنرا قطع کند، از اساسی ترین نقاطی بود که به آن چنگ زده بودیم. مورس زدن حاصل این شرایط است. مورس زدن یک شیوه ارتباطی است که قدمتی بس طولانی در حفظ ارتباط زندانی با زندانیان دیگر داشت. ما نیز آنرا در زندان آموختیم و این بسیار به در ارتباط بودنمان کمک می کرد. شیوه های ارتباطی دیگر هم داشتیم. مثلا وقتی توالت می رفتیم روی گوشه ای از دیوار می نوشتیم و یا خبری را که روی تکه ای از دستمال کاغذی نوشته بودیم را در گوشه ای از توالت پنهان میکردیم که نفر بعدی آنرا بخواند و دست به دست بگردد. همین نشانه های زندگی به ما نشاط میداد. اگر در گوشه ای از سلول سبزه ای یا گیاهی از جدار دیوار روئیده بود آنرا چنان پاس میگذاشتیم که گویا جنگلی در مقابلمان دامن گشوده است. آن تکه خورشیدی که از پنجره کوچک سلول به درون سلول می تابید ما را به دنیای روشن آرمان هایمان می برد. در همان سلول کوچک برنامه می گذاشتیم و قدم می زدیم. شعر می خواندیم و کتاب هایی که خوانده بودیم را دوره می کردیم. این روحیه از ما قهرمانان کوچکی می ساخت که میتوانستیم چشم در چشم لاجوردی بایستیم و به او " نه " بگوییم. چنانچه از خشم بخود بپیچد و باز ما را زیر شلاق و شکنجه ببرد و باز امکانات محدود ما ر محدودتر کند. اما این " نه " گفتن لذتی داشت که توصیف ناکردنی است. اینکه با تن زخمی در برابر هیولا همچنان به " نه " بزرگ خود وفادار باشی. امروز در قرنطینه ی ناشی از بیماری کرونا به آن روزها فکر میکنم. و بخود میگویم ما از ویروس هایی بس کریه تر و ویرانگرتر و مرگبارتر عبور کرده ایم. از این هم عبور خواهیم کرد. دستهایمان را در همین دنیای مجازی به هم گره بزنیم. به آن خورشیدی که از پنجره اطاق به درون می تابد، بنگریم. به درخت هایی که در پایین خانه می رویند و با وزش باد تکان می خورند. به کبوترانی که بدون ترس می آیند از پشت پنجره به تو می نگرند و پر می کشند و بسوی آفتاب می روند. ما هم عبور خواهیم کرد. تک تکتان را از راه دور به گرمی در آغوش میگیرم و می بوسم و امیدوارم که سلامت از این بحران گذر کنیم.
عاطفه اقبال - 28 مارس 2020
عکس هفت سال پیش بر در خانه ی قبله ی عالم 🤔 ملکه الیزابت گرفته شده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر