۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

معراج عیسی و آزمایش خون من

از ساعت هشت دیشب به مدت دوازده ساعت باید ناشتا می ماندم برای آزمایش خونی که امروز صبح باید انجام میدادم. ساعت هشت صبح راه افتادم. دیدم پرنده هم در خیابان پر نمیزند. چه روز خلوت و ساکتی. کمی دورتر پارک کردم و پیاده به سمت آزمایشگاه رفتم. به جلوی درب که رسیدم با درب های بسته روبرو شدم. به درون نگریستم خاموش بود. تلفن زدم کسی جواب نداد. برایم تعجب آور بود. یک پسر جوان هم از راه رسید و او هم نمیدانست چرا بسته است. میگفت یک آزمایشگاه دیگر هم رفته و تعطیل بوده. به او گفتم، نکند روز تعطیل باشد. نگاهی به تلفنش کرد و خندید. بله امروز اسانسیون - معراج - است. به او گفتم مرا باش که دوازده ساعت ناشتا مانده ام برای این آزمایش. گفت من اصلا شب نتونستم درست بخوابم تا نکنه خواب بمونم.
حساب تعطیلات و روز عادی بدلیل قرنطینه از دست خیلی ها خارج شده است. با بیاد آوردن داستان به هوا رفتن عیسی کلی خندیدم. یکبار روز نوئل نزد مادر بودم. یکی از برادرهایم به مادر زنگ زد و در حین صحبت گفت: ما یک پیامبر داریم و دوازده تا امام. برای هر کدوم هم کلی روز ضربت خوردن و زخمی شدن و مردن درست کردند که همیشه تو عزا باشیم. این مسیحی ها یک پیامبر دارند اونم نمرده رفته هوا. برای همین عزا ندارند و برای هوا رفتن هم یکماه تو جشن و شادی هستند. بعد از اون این حرف ورد زبان مامان شد: اینا یک پیامبر دارن و ما .....
واقعا ما شرقی ها با فرهنگ سوگواری تاریخمون
- ضمنا روحم شاد مناسبتی ندارد چون یک آزمایش ساده بود.
عاطفه اقبال - 13 می 2021
پ.ن : عکس ربطی به موضوع ندارد. در پیاده روی روز گذشته عکاسی ام گل کرد و یکسری عکس از این دست نتیجه اش شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر