۱۴۰۲ تیر ۱۱, یکشنبه

آتش بازی در محله ما

شنبه شب پنجره هال را باز گذاشته بودم و بدون روشن کردن چراغها داشتم روی کامپیوتر می نوشتم. ساعت ده شب ناگهان صدای ترقه و آتشبازی از بیرون بلند شد. با خودم گفتم هنوز 14 ژوئیه – جشن ملی فرانسوی ها – نشده این آتشبازی برای چی است؟ چند دقیقه نگذشته بود که دود سیاه غلیظی مقابل پنجره ام را پوشاند. بلافاصله پنجره ها را بستم و به پایین نگاه کردم. از زیر ساختمان آتش شعله می کشید. از پلیس و آتش نشانی هم خبری نبود. بلافاصله به هر دو زنگ زدم ولی هیچ کدام جواب نمی دادند. برایم عجیب بود. پایین رفتم ببینم چه خبر است. بسیاری از همسایه ها در خیابان بودند. آتش از اطاقک فلزی کنار پارکینگ که برای گذاشتن وسایل اضافه است، شعله میکشید و درختان اطراف را نیز شعله ور می کرد. بادی که می وزید، آتش سوزی را لحظه به لحظه وسعت می بخشید. همسایه ها ماشین هایشان را با عجله از پارکینگ بیرون می بردند. پلیس نیز از راه رسید و کمی دورتر ایستاد. برخلاف معمول تعداد نفرات پلیس هم اندک بود. یکساعت بعد فقط یک ماشین آتش نشانی آمد، آتش را خاموش کرد و بسرعت رفت. در صحبت پلیس فهمیدم که در چندین محله حومه پاریس آتش سوزی و درگیری جریان دارد و پلیس و آتش نشانی بشدت مشغول هستند.
کم کم همسایه ها به خانه هایشان برگشتند. من به همراه گردین ساختمان و ده دوازده نفر دیگر هنوز بیرون بودیم و حرف میزدیم. وقتی خداحافظی کردیم که به خانه برگردیم، من با گشتی بدور محل آتش متوجه شدم هنوز آتش خاموش نشده و از چند نقطه در زیر خاکستر زبانه میکشد. بسرعت به دنبال گردین که در حال رفتن به خانه بود دویدم تا به آتش نشانی زنگ بزند. در همین مدت کوتاه با بادی که می وزید، آتش دوباره شعله ور شده بود. بعد از یکربع که گردین، تازه با شماره ویژه موفق به تماس شد، آتش نشانی گفت، ما هیچ نیرویی نداریم بفرستیم خودتان مسئله را حل کنید. خلاصه نیمه شب ناچار شدیم مثل زمان قدیم، با دست به دست کردن سطل آب آتش را خودمان خاموش کنیم. یکساعت طول کشید تا دیگر اثری از آتش باقی نماند. جالب اینجا بود همسایه هایی که شاید گاه به گاه در هال با همدیگر سلام و علیکی داشتند، اینک شدیدا بهم نزدیک شده و همدیگر را " تو" خطاب می کردند. این اکیپ دوازده نفری ما، شامل 3 زن و 9 مرد که ساعت یک نیمه شب به خانه برمی گشتند، همه خسته ولی سرحال از یک همکاری مشترک و صمیمانه بودند. در انتها من یک تشکر حسابی از همه کردم و باعث شدم که بازار تشکر کردن از یکدیگر براه بیفتد ولی افسوس خوردم که کلمه "خسته نباشید" در اینجا مترادفی ندارد.
صبح روز بعد در خیابان، ماشینی جلوی پایم متوقف شد. مردی عرب با لباده و ریش های بلند که شب گذشته برای خاموش کردن آتش تجربه زیادی از خود نشان داده و تشکر شخصی من شامل حالش شده بود، بیرون آمد و با شور و شوق دیدن چهره درد آشنا تعریف کرد که ساعت سه نیمه شب دوباره متوجه شعله ور شدن آتش شده و به تنهایی آنرا خاموش کرده. خلاصه اینکه من که در محل خیلی بی سر و صدا و کمرنگ هستم و کاری با همسایه ها ندارم، دوباره شاخص شدم.
- این آتش سوزی ها در اعتراض به کشته شدن جوان هفده ساله ای بدست پلیس جریان پیدا کرده و تا چندین شب ادامه داشت. از قرار " ناهل که تنها فرزند یک خانواده بود، بدون گواهینامه، ماشین بدون بیمه را رانندگی میکرده. به همین دلیل به دستور ایست پلیس وقعی نمی نهد و پلیس نیز از پشت به او شلیک میکند. این مسئله اعتراضات نسبت به شلیک های غیرمجاز پلیس که تا بحال جان چند جوان را گرفته است، را شدت بخشیده و پلمیک بین مخالفان و موافقان را بالا برده است. بیشتر مردم اعتراضات را قبول دارند اما آتش زدن اماکن عمومی مثل مدرسه و کتابخانه و ماشین ها و .... را محکوم میکنند. تا کنون حدود چهل اتوبوس کاملا سوخته و از دور خارج شده است. چند کمیساریای پلیس و شهرداری به آتش کشیده شده. بیش از 1300 نوجوان و جوان که غالبا سنشان بین 12 تا 18 سال است، در طی چند روز اخیر دستگیر شده اند. پلمیک و همچنین ناآرامی ها در این رابطه در فرانسه ادامه دارد.
عاطفه اقبال – 2 ژوئیه 2023
- ضمنا در این میان من که از ابتدا کلی عکس و فیلم گرفتم. یک عکس هنری هم انداختم که ماه نظاره گر بر آتش را گرفتار در میان هاله ای از دود به همراه ستاره ای نگران بر بالای سرش نشان می دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر