۱۳۹۸ خرداد ۱۸, شنبه

رفتن دوست: عیدی نعمتی

در یک سحر یا انتهای یک شب، از رفتن دوستی که با هم در همین فیسبوک حرف زده ایم، لایک زده و لایک گرفته ایم. پست هایش را دیده ایم، پست هایمان را دیده است.... با کلمات بریده بریده دوستی دیگر باخبر میشویم. کلماتی که در امتداد نگاه، کش می یابد : خداحافظ رفیق! .. میمانی چه بنویسی؟ چه ایکونی بگذاری؟ چگونه حالتت را تصویر کنی؟ بعد این تصویر در مقابل چشمانت جان میگیرد که همه ما در خطی بی انتها پشت سر هم صف بسته ایم برای رفتنی که از آن گریزی نیست ولی کی ؟ کجا؟ چگونه؟ هر کس را رفتنی است که بخودش شبیه است! در ذهنم باز این شعر تکرار میشود :
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت 🌹
عیدی جان سفر به خیر! به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را!
عاطفه اقبال - 8 ژوئن 2019

#عیدی_نعمتی
https://www.facebook.com/eddynemati


برخی از کامنت ها:

Babak Yazdi
یکی از عکس های قدیمی عیدی که از زمان هندوستان نزد من مانده است.



Ata Karamzadeh
در حسرتش،
"اندوه"
واژه ی شعر است .
نام و یادش در زمان مانا باد

Sepehrdad Gorgin
چه روز هائی که با هم خاطرات را نجوا میکردیم !!! یادت بخیر رفیق

Mansour Abed
خوبان چه ساده می روند

Simin Dabiri
بدترین درد همین که اخرشم در تبعید بمیریم ...در حسرت دیدار

Manijeh Habashi
عیدی نعمتی رفت؟ نه. او سنی نداشت. طبیعت گلچین است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر