۱۳۹۸ خرداد ۲۶, یکشنبه

برخورد با کودک و تاثیری که میگذارد

چند روز پیش رفته بودم فروشگاه IKEA، در حال خروج بودم که مامور فروشگاه، زن جوانی که به همراه پسر هشت - نه ساله اش بود، را متوقف کرد تا وسایل درون چرخ را با فیش خرید مطابقت دهد. اینکار در ریل طبیعی فروشگاه است و بصورت اتفاقی یکنفر را چک میکنند. بخصوص وقتی از قسمت گیشه های اتوماتیک خرید شود. وقتی کار مامور تمام شد. مادر رو کرد به پسر کوچکش که چرخ خرید را جلو میبرد و با لحنی آرام گفت : "ببین وقتی شلوغ میکنی، اینطوری میشه، ماموره فکر میکنه ما دزدی کردیم!! "پسرک، بدون دفاع از خودش، با چهره ای گرفته نگاه کرد و چیزی نگفت ولی در جا از آن ورجه وورجه بچگانه اش کاسته شد.
از دیدن چنین صحنه هایی بسیار ناراحت میشوم . چگونه این مادر نمی فهمد که جملاتش چه تاثیر مخربی روی کودک میگذارد!؟ چگونه حرکات بچه گانه این کودک را با یک جمله از او میگیرد، سرکوب و متهمش میکند و آنهمه شور زندگی را در یک لحظه خاموش میکند!؟ چنین برخوردهایی است که شخصیت این کودک را میسازد. او در فضای خانه با همین کلماتی که به او از طرف پدر و مادر و اطرافیان گفته میشود،شکل میگیرد و بزرگ میشود. گاه اثر چنین کلماتی تا آخر عمر انسانها را دنبال میکند. جملاتمان را دست کم نگیریم. بخصوص رو در روی کودکان. آنها بسیار آسیب پذیر هستند. وقتی کودکان، ما را در خرید همراهی میکنند، همین می تواند به یک خاطره شیرین یا تلخی که همیشه بیادشان میماند، تبدیل شود. بگذاریم کودکانمان کودکی کنند. هوای کودکی های کودکان را داشته باشیم!
عاطفه اقبال - 16 ژوئن 2019


کامنت ها:
Mohammadsadegh Akhoundi
عاطفه خانوم ،در مطبم یه قوطی شکلات دارم برای بچه هایی که همراه والدین میایند وجالبه پیش من میگند ببین دکتر امپول میزنه ،منهم شکلات میدم و میگم نه بابا مامان شوخی کردن ،دکتر ها امپول زن نیستند ،ایجاد چنین ذهنیت از کودکی شروع میشه وتا اخر عمر ادامه داره بخصوص این بچه اگه بره طلبه بشه واخوند بشه ،اولین دعاش اینه که پولتان نصیب دوا ودکتر نشه و...

Atefeh Eghbal
در مهربانی شما که حرفی نیست. ولی چه مثال جالبی زدید. همین ذهنیت هایی که پدر و مادر در دکتر رفتن برای کودک ایجاد میکنند چقدر مخرب است. ترساندن بچه ها از مسائل واهی باعث میشود کودک با همین ترس بزرگ شود.

Mohammadsadegh Akhoundi
شمالطف دارید عاطفه خانوم منظورم مقابله با این رفتار مخرب تربیتی وفرهنگی است. 
البته دعای حضرات هم ره به جایی نمیبره ،قوانین خلقت وافرینش لایتغیر است

Atefeh Eghbal
نه از روی لطف نمیگویم. واقعا چنین رفتارهایی در مقابل کودکان از فهمیده بودن و مهربانی یک دکتر نشان دارد. به نظر من رفتار با کودک ملاک شخصیت ما است.

Mohammadsadegh Akhoundi
بهرحال نسل اینده ما هستند فردا اونها مارا معالجه خواهند کرد

Atefeh Eghbal
البته آن دعا درست است . شما هم هیچوقت نصیب این دکترها نشوید. بجاش هر چقدر میتونید خرج مسافرت کنید.

Homa Moradi
عاطفه جان اگر بخواهيم يك گربه به خانه بياوريم، از طرف اداره حمايت حيوانات كنترل ميشويم كه ايا شرايطش را داريم يا نه....اما بچه دار شدن هيچ كنترلي ندارد...و ما هيچ جا نمي اموزيم كه كودكان را چگونه سرپرستي،همراهي و حمايت بايد بكنيم...

Atefeh Eghbal
واقعا همینطور است هما جان. در حالیکه حرف زدن با کودک نیاز به آموزش دارد.
Mehrnoush Mousawi
سوای اینکه این برخورد بسیار نادرست است. به نظر من غالبن وقتی اتفاق می افتد که مادر بسیار تحت استرس است. خرید کردن با بچه بسیار برای مادران سخت است. چون بخصوص در فروشگاههای بزرگ باید هم حواست باشد بچه گم نشود، هم حواست به خرید باشد. این فشار را جامعه بایست از روی دوش خانواده ها بردارد. الان شما باشگاه ورزشی میروی امکان نگه داشتن فرزندت را دارند، فروشگاه ها را اگر با کانسپت حقوق کودک و بر داشتن کار خانگی از روی دوش زن بسازند، خیلی راحت میتوانند مهد کودک داشته باشند با نیروی مجرب که در حین خرید از بچه مراقبت کند.

Atefeh Eghbal
مهرنوش جان، موافق نیستم. یک مادر فرانسوی که با آرامش تمام برای اینکه بچه اش خود را متهم ببیند در مسئله ای که هیچ ربطی به او ندارد، دست اتهام به سوی او دراز کرده است. من خودم گاهی با دو تا از بچه های یکی از آشنایان به فروشگاه میروم. هم خودم خیلی دوست دارم با آنها همراه باشم و هم آنها همیشه اصرار میکنند که با من بیایند. بقدری در یک خرید ساده به آنها خوش میگذرد که خودشان همیشه میگویند. روی چرخ خرید سوار میشوند. در قسمت اسباب بازی ها یا کتاب ها توقف می کنیم که ببینند و نظر بدهند. لیست خرید را بین هر دو تقسیم میکنم تا هر کدام یکی از آنها را پیدا کند و بیاورد. به هر سه ما واقعا خوش میگذرد. من هرگز نمی فهمم چگونه می توان به کودک به تندی برخورد کرد. وگرنه اینکه خیلی راحت است بچه ها را از سر باز کردن و مرتبا به مهد کودک یا یک نفر دیگر سپردن. همین لحظات است که رابطه ما را با کودک می سازد و او یاد میگیرد.

Mehrnoush Mousawi
عاطفه جان من در نقد شما شریکم. در هر حال بدون اما و اگر این برخورد رد است. اما خرید کردن یک کار روتین و دائمی است. مرتب و روزمره باید برای یک خانواده خرید بشود. دیگر از رده تفریح خارج است. برای یک شرکت داروسازی خرید کردن قسمت دارد. برای بانکها مدیران با کودکانشان نمیروند خرید کنند. اما کار خانگی چون بی جیره و مواجب است تمام عرصه هایش بخصوص به زن سپرده شده که آنهم با وجود نگهداری بچه باید روزمره انجام بدهد. من شخصن خودم بسیار مواقع در این وضعیت قرار گرفتم که بچه از چرخ خرید یک لحظه خودش به پائین آمده و در حالیکه من داشتم دنبال پمپرز میگشتم گم شد. انقدر فرز بود که در عرض دو دقیقه خودش را جلو صندوق رسانده بود. کسری از ثانیه معلوم نبود دستش را نگیرند و نبرند. وقتی پیدایش کردم با بارهای خریدم فقط نشستم گریه کردم. اینطوری نیست که همیشه تفریح باشد سخت است. من معتقدم باید بار کار خانگی بیفتد گردن دولت. همه جا بایست با احتساب کار زن و حقوق کودک سازماندهی بشود. نه فقط برای فروش و کسب سود

Atefeh Eghbal
 مهرنوش جان این بحثی که شما میکنید کلا بحث دیگری است و مطمئنا باید هم به مادران و هم به پدران در این رابطه ها به شکل سازمان یافته دولتی کمک شود. اما در فرانسه حداقل به این شکل است من نه فقط مادران بلکه بسیاری از پدران را هم می بینم که با بچه هایشان می آیند به خرید و معمولا هم این خریدها آخر هفته صورت میگیرد که حالت تفریحی برای خانواده دارد و بعد هم رستورانی میروند یا بچه ها را میگذارند بیرون محوطه بازی کنند. من در این کادر است که مشکل فرهنگی را مطرح میکنم. وگرنه مثلا در پایین شهر در ایران خودمان که مادران یک تنه همه کارها به رویشان ریخته شده درد را باید جای دیگری جستجو کرد. در جوامع پیشرفته هم وقتی زنی یا مردی با بچه تنها است باید به او کمک کرد. جالب این جا است که در فروشگاه های اینجا غالبا قسمتی وجود دارد با اسباب بازی و میتوان بچه ها را سپرد و با خیال راحت خرید کرد. گرچه من اعتماد برای سپردن بچه به یک نفر غریبه نمیکنم..

Omid Yousefi
آموزش الفبای روانی جامعه صفر هست مردم غرق در به اصطلاح تحولات و تجملات کج دار مریض خود غوطه میخورند بدون اینکه بفهمند زنده هستند و زندگی و نوع رابطه صحیح با جامعه و کودکان چیست ! متاسفم

Atefeh Eghbal
به نظر من هر پدر و مادری قبل از بچه دار شدن باید آموزش حرف زدن و برخورد با کودک را بگذراند.

Majid Rajabi
جالب هست من هم این نظر را داشتم ،ونوشتم الان نظر شما را دیدم.چه اتفاق نظر مبارکی.

Majid Rajabi
از قدیم گفتند هر چه بکاریم همان درو می کنیم ،اما کودکان آنچه را که دیگران کاشتتد درو می کنند،ویک رفتار نادرست تا آخر عمر آزارش می دهد ،کسانی که ازدواج می کنندو می خواهند بچه دار بشوند ،قبل از بچه دار شدند،باید یک دوره آموزش رفتار درست با کودکان را بگذرانندتا کودک این مروارید در صدف به سرنوشت ناخواسته گرفتار نشود.چون همه کودکان استعداد بخصوص خود را دارند،وما نباید با رفتار نادرست این فرصت ها را از کودکان بگیریم.جالب این هست که پدرو مادرها به کودکان امر ونهی بی مورد می کنند خود به نوعی مشابه همان را انجام داده ومی دهند.

Atefeh Eghbal
دقیقا موافقم بنظر من هم قبل از بچه دار شدن باید برای پدر و مادرها یک دوره آموزش برخورد با کودکان را گذاشت.

Davoud Chamsai
شما جای ظالم و مظلوم را در این قضیه عوض کردید. تحقیری را که آن مادر متحمل شده را نادیده می گیرید و فقط مسئله را از جنبه آموزشی آنهم بطور تجریدی بررسی می کنید. اینگوار کمپراد مولتی میلیاردر موسس و صاحب شرکت IKEA که یکی دو سال پیش مرد تمام امپراطوری مالی خود را در پس گاوصندوقهای بانکهای سویسی پنهان کرده بود و با آنکه مردم دنیا این شرکت را سوئدی میدانند یک کرون هم در سوئد مالیات نمی داد. دزد اصلی ایشان است بود و ورثه هایش نه مردمی که از آن خرید می کنند. در ثانی وقتی ایستگاههای سلف سرویس خرید می گذارند از همین راه هم کلی هم سود می برند و آدمها را بیکار می کنند دیگر چه احتیاجی است که بطور محترمانه به مردم تهمت دزدی بزنند.

Atefeh Eghbal
مسئله ظالم و مظلوم نیست دوست گرامی، اینجا بحث رابطه یک مادر با کودکش میباشد. مسئله ضوابط فروشگاه ها را نمیخواهیم در اینجا بررسی کنیم. اما اولا مادر دچار هیچ تحقیری نشده بود. مامور با کمال احترام به او توضیح داد که جزو مقررات قسمت گیشه اتوماتیک است و خود من هم بارها چک شده ام. در ثانی حتی اگر مادر یا پدری تحقیر شده باشد نباید این تحقیر را به کودکش منتقل کند.

Davoud Chamsai
مسدله این جا دو دیگاه کاملا متفاوت نسبت به سیستم سرمایه داریست و در هچنین بحثهای کوتاهی هم قابل حل نیست. ولی بهر حال در پس هر عمل و عکس العملی و گفته ای علتی نهفته که خود ان علت نیز بنوبه خود معلول علت دیگریست. آن مادر حتی اگر بپذیریم که نبایستی آن حرف را به کودک خود بگوید ولی همزمان هم بایدستی بپذیریم که هیچ مادری آگاهانه و فی البداهه قصد ندارد کودک خودرا بیازارد و شادی و نشاط را در او بکشد مگر خود احساس ناخوشایندی بهش دست داده باشد که قادر به کنترل آن از راه بهتری نشده باشد.

Atefeh Eghbal
 خوب دوست من، همیشه آزردن دیگران به خاطر این است که ما احساس ناخوشایندی داریم. هیچ کس در حالت خوب دیگران را نمی آزارد. هنر رابطه بخصوص رابطه کودک و مادر در این است که احساس ناخوشایند خود را روی کودکش نریزد بلکه او را اتفاقا در این رابطه حفاظت کند. نمیشود راهی بهتر از ریختن خشممان سر کودک پیدا نکنیم! برای من این مسئله هرگز فهم نمیشود. چون من هرگز نمیتوانم در هیچ حالتی با یک کودک اینگونه برخورد کنم. در بدترین شرایط خودم را ملزم به حفاظت کودک دانسته ام. آن سیستم سرمایه داری و غیره که شما میگوئید همانطور که خودتان هم اشاره کردید بحث دیگری است که در اینجا نمی گنجد. با تشکر از شما

Sadgh Haschemzadeh
حتما مادر بعد از تحقیر فرزند خود باید یک کلاس آموزشی رابطه استثمارگر و استثمار شونده و درنده خویی امپریالیست را برای فرزند خود بگذارد ،داستان خیلی ساده است کاری که آن مامور انجام داده درست یا غلط هیچ ربطی به آن کودک معصوم نداشته

Sadgh Haschemzadeh
اگر ما بخواهیم با دادهای روانشناسی مدرن کودکی و شکل گیری شخصیت خودمان در نظام سنتی و آموزش ندیده بر رسی کنیم با این معیار ها هیچ کدام ما بدون کمترین مبالغه تا سالم و دارای شخصیت سالم نیستیم حال چاشنی دین واتش جهنم و جهنم فی خالدون را هم در نظر بگیریم ،نتیحه اینکه باید پیدا کنیم پرتقال فروش شخصیت سالم را

Atefeh Eghbal
 بله متاسفانه چاشنی دین و گناه و این مزخرفات بدترین ترس ها را در کودک جاسازی میکند.

Homayoun Ajdari
گُل گفتی، نام عاطفه برازنده ات

Majid Rahimi
این داستانت عاطفه جان مرا به یاد دوران کودکی دخترانم انداخت، چون هر بار که به خرید می‌رفتیم به قول همسرم انگار از اونطرف شهر خرید می‌کنیم که اینقدر دیر به خانه میرسیم، در صورتی که فروشگاه خیلی‌ نزدیک به خانه بود... ولی‌ ما نمیتوانستیم این خریدها را بدون بازی قایم باشک به آخر برسانیم، اما یکبار که من با سابرینا در حال بازی و خرید بودیم و با همان حال به صندوق رسیدیم تا پرداخت کنیم، بانویی که پشت صندوق بود رو به سابرینا که حالا ۶ سالش است گفت: پدرت رو با من قسمت میکنی‌؟ آخه منم دوست دارم با پدرم اینجوری بازی کنم!!... سابرینا فورا پای مرا محکم چسبید انگار که همین الان مرا از او میگیرند!! و به بانوی پشت صندوق گفت: نه! این فقط پدر من و خواهرمه... شما برو با پدر خودت بازی کن... صدای خنده‌هامان برخاست و با همان خنده از فروشگاه که بیرون آمدیم، به سابرینا گفتم: عزیزم! این خانومه گناه داشت که بهش گفتی‌ نه! سابرینا گفت: آخه باباجون! (وقتی‌ می‌خواهد دل مرا ببرد، وسط صحبت آلمانی به فارسی‌ به من باباجون میگوید) این خانومه سنش از تو بیشتر بود! و من هم با هیچکس بابام رو قسمت نمیکنم! و پیش از آنکه من چیزی بگویم گفت: تو میتونی دخترت رو با کسی‌ قسمت کنی‌؟... پاسخ من به او فقط قهقهه بود و بغل و بوسه.... و جالب است که امروز هنوز همان منطق دوران خردسالی خود را حفظ کرده و من که حریفش نمیشوم:)

Atefeh Eghbal
مجید جان، منهم با بچه ها رابطه این چنینی دارم. برای همین هر رابطه ام با آنها تبدیل به یک خاطره می شود. با بچه ها زنده می شوم. جان میگیرم. و گویا هم سن خودشان می شوم. هر خریدی، هر غذا خوردنی، هر قدم زنی تبدیل به یک داستان برایمان می شود و میماند. من این لحظات را دوست دارم. برای همین رابطه خودت با بچه هایت را کاملا می فهمم. این رابطه ها زیبا است و اینها است که در ذهن کودکانه دخترانت برای همیشه حک خواهد شد. 

Majid Rahimi
دقیقا عاطفه جان،
رابطه با بچه‌ها یعنی‌ رابطه با آینده... رابطه با رود زندگی‌، یعنی‌ تازگی.... بیچاره مردابهایی که خود را آنقدر بزرگ میدانند که نمیتواند با رود‌خانه‌های کوچک اطراف خود دوست باشند و رابطه برقرار کنند، چرا که آنها را خیلی‌ کوچک و بچه میدانند و خود را با رسالتی بزرگ میبینند... اندی نمیگذارد که مرداب میمیرد، چون باعث زنده ماندنش همان رودهای کوچک و بچه‌های اطراف او بودند.... بچه‌ها نیروی روح و روان و تازگی زندگی‌ بزرگ‌سالان هستند.... چقدر فلسفی‌ شد... از دستم در رفت... ببخشید

Atefeh Eghbal
 اتفاقا خیلی زیبا تصویر کردی

Majid Rahimi
در قطار‌ی نشسته بودم که یک بانوی سی‌-سی‌ و دو ساله با دو کودک پنج و شش یا هفت ساله وارد شدند و درست پشت صندلی من خود را جا دادند، دختر آرام بود ولی‌ پسر که سنش کمتر بود مدام ونگ میزد... و مادرش هم برای آرام کردن او صدایش را بالاتر میبرد... بعد از دو سه باری که این کار تکرار شد، به پشت سر برگشتم و به بچه گفتم: به مامانت بگو که گوش‌هات خوب میشنوه و اون احتیاجی نداره داد بزنه
این جمله باعث انفجار خنده‌ی مسافرانی شود که همه از این هیاهو میان مادر و فرزند ناراحت بودند ولی‌ جرات اعتراض نداشتند.
مادر اما رو به من گفت: این بچه اصلا حرف گوش نمیکنه!
به شوخی گفتم: باید باهاش با میکرفن و بلندگو حرف بزنید تا شما رو بفهمه! حتما گوش‌هاش ضعیفه!... باز صدای خنده‌ی مردم اطراف ما... بعدش خیلی‌ آرام رو به بچه گفتم: چی‌ میخوای که نمیتونی بگی‌ و باید گریه کنی‌؟
بچه ساکت شد و فقط نگاه میکرد، از کیف دستی‌ همراهم یک عدد گز اصفهان بیرون آوردم و از مادرش اجازه گرفتم و چون اجازه داد به طرف پسرک آوردم و توضیح دادم که این شیرینی‌ است و پرسیدم که آیا آن را می‌خواهد؟ او با سر پاسخ مثبت داد، بعد دوباره دو تا دیگر بیرون آوردم و یکی‌ را به دخترک که ساکت بود دادم و یکی‌ را هم به پسرک دادم، اما سومی را نگه داشتم، بچه گز را خورد و خیلی‌ خوشش آمد و به دنبال دومی آمد... به او گفتم اگر تا آخر سفر گریه نکردی و هر چیزی که خواستی‌ را با کلمه گفتی و مودبانه خواهش کردی، آنوقت این گز را هم به تو خواهم داد.... سفر یک ساعته‌ی ما به سکوت و تندرستی به انجام رسید و پسرک پیروز گز را تصاحب کرد و ما سپاسگزار اصفهان و آن کارخانه‌ی گز سازی به خانه‌ی خود رفتیم.... نمیدانم چرا وقتی‌ این بچه با این توقع کم میتواند آنچه که میخواهی‌ را انجام دهد، چرا باید داد و بیداد راه بیندازی و بدتر از بچه شوی؟؟؟؟ جالب‌تر از همه این بود که مادرشان هم با نگاه‌های التماس‌آمیز توقع گرفتن گز داشت.  انگار گز علف خرس است
Khosro Bandari
خاک بر سرش

Majid Rahimi
خسرو خان شما که بدترش کردید که

Khosro Bandari
منظورم مامان اون کوچولو است

Ashkbous Talebi
سلام به همگي
نوشته عاطفه خانم كه يك مشاهده ساده بود ، خيلي ها را علاقمند كرد تا در چگونگي اين مشاهده دخالت كنند و هركدا م از دريچه تجربيات شخصي ، اظهار نظر كنند كه بحث به درازا كشيد و بعد بيشتر سياسي شد و به ابراز عقائد فردي .
دوست داشتم چند مطلب را هم من اضافه كنم نه بر اساس عقائد شخصي بلكه بر اساس تجربيات حرفه اي.
١- كودكان آنقدر كه ما فكر مي كنيم مثل موم دست پدر و مادر نيستند و يك رفتار اتفاقي مادر و پدر ومعلم هم چندان تأثيري در رشد شخصيت و عواطف كودكان ندارد.
٢- فقط الگوهاي رفتار و مداوم ( pattern) رفتار ها روي كودكان اثر دير پا دارند مثلا مادر افسرده يا مضطرب ، به احتمال زياد كودك افسرده و مضطرب پرورش مي دهد.
٣- كودكان بِنَا به منش ( temperament) خودشان روي محرك هاي محيطي انتخاب مي كنند يعني اينطور نيست كه هر چه پدر ومادر مي گويند و يا مي خواهند ، همان كنند .
٤- سن تاثير پذيري كودكان از والدين هم متفاوت است . كودكان ١-٢ ساله همان طور پاسخ نمي دهند كه كودكان ٧-١١ ساله و نوجواني كه داستان ديگري است.
٥- كودكان را دست كم نگيريد درست است كه انها شكننده هستند ولي در همان حال از سنگ خارا هم سخت تر هستند و هر كدام مثل يك روان شناس مشاهده مي كنند ، بررسي مي كنند و بعد واكنش نشان مي دهند . اشكبوس طالبي - مريلند

Atefeh Eghbal
آقای طالبی گرامی، قبل از هر چیز ممنون از اینکه تجربه تان را در اینجا به اشتراک گذاشتید. با شما در بخشی از نوشته تان اشتراک نظر دارم. در مورد اینکه رفتار اتفاقی همان تاثیر رفتار ممتد را ندارد فکر میکنم گاه یک رفتار و یک برخورد چنان تاثیری در زندگی کودک می گذارد که میتواند مسیر زندگیش را تغییر دهد. بارها دیده ایم که کسی در خاطراتش نوشته است فلان برخورد در من جرقه ای زد تا راهم را انتخاب کنم. اما مشکل دیگری که وجود دارد معمولا مادر یا پدری که چنین برخوردی را در ملاء عام با فرزندش میکند قاعدتا یک رفتار را به نمایش میگذارد که در امتداد زندگی خانوادگی با کودکش جریان دارد و نمیتواند یک تک نمود باشد.

ژاله میرصنایع
زياد ديدم

Mahin Ensandoost
درود...

Amir Daha
آفرین، عاطفه خانم

Mojgan Jafari
بسيار زيبا خانم اقبال

Akbar Moradiani
خودمونیم / بچه های شیطون هم زیاد هستند .

Atefeh Eghbal
بنظر من، هیچ بچه شیطونی هم نباید سرکوب و برخوردی این چنین را تحمل کند. بچه ها باید شیطون باشند و در همین شیطونی هاشون بچه گی میکنند. آنها به سرعت بزرگ میشوند بدون اینکه فرصت کافی برای بچه گی داشته باشند.

مجتبی صالحی
قربون این همه معرفت که در اندیشه ی انسانی شما جاری است .. مرسی خانم اقبال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر