۱۴۰۰ مهر ۳, شنبه

کلیشه های رفتاری

 هفته پیش برای خرید به فروشگاه کوچکی رفته بودم. فقط یک گیشه باز بود. پنج نفر در صف بودیم. من نفر چهارم بودم. قبل از من زنی شیک و به ظاهر مدرن با چرخ دستی پر از جنس ایستاده بود. بعد از من یک مرد جوان با دو دختر کوچکش بود که فقط یک شامپو برای حساب کردن داشت. بچه هایش حسابی شیطان بودند و از سر و کول او بالا میرفتند و گاه با هم دعوا میکردند. من ساکم را که پنج شش جنس بیشتر در آن نبود، زمین گذاشته بودم. خانم جلویی به من نگاهی کرد و با توجه به اینکه چرخ دستی اش پر بود و وقت زیادتری می گرفت تا حساب کند به من تعارف کرد که اگر میخواهم جلوتر از او بروم و حساب کنم. از او تشکر کردم و با نشان دادن ساکم گفتم که منهم چند جنس دارم. در همین حال سر و صدا و دعوای دو دختربچه باز بلند شد. من به پدر جوان با صدایی که خانم مقابل من هم بشنود گفتم: شما میتوانید جلو بروید با توجه به اینکه بچه دارید. ضمنا یک شامپو بیشتر ندارید. پدر تشکر کرد و به زن جلویی نگاه کرد. اما زن مقابل من هیچ عکس العملی نشان نداد. پدر با اشاره به من گفت: مهم نیست صبر میکند. یکبار دیگر من با صدای بلند تکرار کردم که این آقا یک جنس بیشتر ندارد می تواند زودتر حساب کند. باز زن مقابل من بی توجهی کرد و بلافاصله اجناسش را روی ریل گیشه گذاشت و جلو رفت. وقتی کار او تمام شد و نوبت من رسید. به پدر پشت سرم گفتم : بیاید جنسش را حساب کند. او با تشکر از من اینکار را انجام داد.

برای من یک نکته در این رابطه جالب بود. اینکه معمولا در صف خرید به مادران حامله یا بچه دار و به پیرها یا معلولان توجه نشان میدهند و آنها را به جلو هدایت می کنند. اما چنین مسئله ای برای پدران بچه دار اصلا مطرح نیست. یعنی پدری که بچه های کوچکش با او هستند هیچ کس او را برای حق تقدم به رسمیت نمی شناسد. بارها در موارد دیگر نیز اینرا دیده ام. در مثال بالا می بینیم، برای زنی که مقابل من بود، من بر پدری که دو بچه داشت، ارجحیت داشتم. فقط بدلیل زن بودنم. آیا این نوعی تبعیض جنسیتی محسوب نمیشود؟ چرا زنان خودشان روی این موارد حساس نیستند. چرا آنها را مطرح نمیکنند. چرا هنوز اجازه می دهند نام آنها همیشه کنار کودکان و ناتوانان بیاید. در حوادث، همیشه اول کودکان و ناتوانان و زنان را از صحنه خطر خارج می کنند. چرا این مقدم بودن را، زنان به عنوان توهین بخودشان نمی دانند؟ یکسری قوانین و کدهای رفتاری را مقابل ما گذاشته اند به بهانه احترام به زنان! در حالیکه اینها نه تنها احترام نیست بلکه دلالت بر ضعیف و ناتوان دانستن زنان محسوب می شود. اینکه آقایان باید در ماشین را برای خانمها باز کنند. اینکه در رستوران همیشه مردان باید حساب کنند و زنان دست به سینه بنشینند. اینکه زنان باید منتظر باشند تا مردان برای تقاضای ازدواج و حتی تقاضای دوستی و رابطه پیشقدم شود. این ناشی از یک فرهنگ است که توسط رسانه ها به مردم تزریق میشود. اکثر فیلم ها بر اساس همین کد رفتاری ساخته میشود. اینکه در فیلم ها زنان هنرپیشه چنان از دیدن انگشتر و شنیدن تقاضای ازدواج ذوق زده شده. جیغ میکشند و گریه می کنند که آدم می ماند چگونه چنین رفتاری ممکن است. بعد همین می شود رویای دختران جامعه حتی از نوع روشنفکر و مدرنش. یعنی نکند زن جماعت جرات کند این کدهای رفتاری را بشکند و خود پا پیش بگذارد. یک مورد از فیلم تیتانیک برای من به عنوان یک کد رفتاری تزریقی بسیار ناهنجار بود و آن صحنه ای است که وقتی کشتی در حال غرق شدن است اول زنان و کودکان را سوار قایق ها میکنند و مردان باید در سری آخر قرار بگیرند. آیا در چنین شرایطی بهتر نیست که زوج ها و خانواده ها با هم سوار قایق بشوند تا سرنوشتی مشترک داشته باشند و اینکه حتما یک خانواده بهتر خواهد توانست از یکدیگر حفاظت کنند. چنین صحنه هایی برای من هیچوقت قابل هضم نیست. یا صحنه های درگیری در فیلم ها غالبا مردان هستند که با هم درگیر میشوند و زنان نقششان کنار صحنه ایستادن و جیغ کشیدن است. آیا این خود زنان نیستند که نباید زیر بار چنین جداسازی های توهین آمیزی بروند. چرا این موارد هیچ کجا مطرح نمیشود و در میان ما دیدن چنین فیلم هایی کاملا عادی شده. چرا به این کدهای رفتاری در جامعه از طرف زنان اعتراض نمی شود. به اطرافتان بنگرید چنین مواردی را در لابلای روابط روزمره خود خواهید یافت. روابطی از پیش تنظیم شده که هم به زنان و هم به مردان جامعه تحمیل میشود. مردان نیز به مانند ما از این تبعیض ضربه می بینند. اینها کلیشه های جنسیتی است که چنان در جان جامعه ریشه دوانده و عادی شده که دیگر هیچ کس آنها را تبعیض جنسیتی تلقی نمیکند. برای همین آگاهی دادن در این رابطه ضروت دارد. برای اینکه حتی فعالان جنبش زنان روی این موارد حساس نیستند. در حالیکه اتفاقا به نظر من باید ابتدا از همین زندگی روزمره و جاری شروع کرد و روی همین موارد کوچک روزانه حساس بود. با حذف همین کلیشه ها است که دختربچه ها و پسربچه های امروز، فردا قید و بندها و زنجیرهای جنسیتی را بر دست و پاهای خود نخواهند داشت و برابری را با هم تجربه خواهند کرد. با هم قدرت سیاسی و اجتماعی را تقسیم خواهند کرد. من در زندگیم با هر عقیده و شرایطی که داشته ام، همیشه به کلیشه ها " نه" گفته ام. بسیاری نمیدانند که با " نه " گفتن به این کلیشه های جنسیتی چگونه خودشان را آزاد و رها احساس خواهند کرد.

با الهام از سخن تاریخی سیمون دوبووار می خواهم بگویم : ما زن و مرد بدنیا نمی آئیم. ما را به زن و مرد تبدیل میکنند. از جایی که می فهمیم در برابر این تبدیل شدن بایستیم.

تبعیض جنسیتی را در همین روزمره هایمان شناسایی کنیم و به آن " نه " بگوئیم.

عاطفه اقبال – 25 سپتامبر 2021
- این عکس را در یکی از سفر هایم با کشتی به یکی از بنادر انگلستان گرفته ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر