خاطرات و یادداشت ها
برگی از وبلاگ "درد یک قرن"
۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه
سردرد
بعد از سردردی طولانی که مرگ را با نبض هایی تند به شقیقه هایم می کوبید. چشمهایم را باز کردم و با خود گفتم : زندگی با تمامی فراز و نشیب هایش بدون درد چه زیباست. خورشید با نوری روشن پشت پنجره اطاقم بمن لبخند میزد.
عاطفه اقبال - 21 می 2011
لینک در فیس بوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر