۱۳۹۷ اسفند ۲۷, دوشنبه

هذیان های بیماری!


چهارشنبه شب پشت کامپیوتر بودم که ناگهان احساس سرگیجه و تهوع شدیدی به من دست داد. به سمت توالت دویدم. تقریبا تمام شب را کنار توالت نشستم، نای حرکت را از دست داده بودم. نه در معده و نه در وجودم دیگر چیزی نمانده بود اما این حال خراب مرا رها نمی کرد. چهار روز با معده درد و دل و روده ای که بهم ریخته بود به رختخواب افتادم. معده ام هیچ غذایی را تحمل نمیکرد و به شکل های مختلف آنرا دفع میکرد. سرگیجه، سردرد و سیاهی رفتن چشم هم مزید بر علت شده بود. حتی قطره ای آب را هم تحمل نمیکردم. نفخ و ترش کردن شدید معده کلافه ام کرده بود و بیش از آن ماندن در رختخواب. با سری که احساس میکردم چند برابر جسمم شده است. چند بار دستم به تلفن رفت که به دکتر اورژانس زنگ بزنم ولی نه ! از هر چه دکتر و بیمارستان است بیزارم. میدانستم که خواهد گذشت اما وقتی حال خراب است هزار فکر بسر می زند : " باید فلان مورد را به وصیتم اضافه کنم!.. .آه نکند مرا طبق مراسم مذهبی زیر خاک کنند!... نکند بازم همه برام بنویسن روحش شاد... خدا رحمتش کنه... باقی عمرش نصیب شما.... و ...نکند وصیتم را پیدا نکنند... بعد خودمو دلداری می دادم که نه بابا ده بار به همه گفتم که باید جسم بی جان منو بفرستید میون آتیش... خاکسترم رو هم پراکنده کنید در کوهستانی یا دشت و چمنی ... خلاصه نه اینکه بازم یک مزار و مرقد و چهاروجبی که کسی بیاد و صلوت بفرسته....خرما بذاره و از این جور کارا... من محل دفن و عزاداری نمی خواهم از الان گفته باشم. مگه زوره جانم! .. هذیان هایم نیمه شب بدتر بدتر می شد..تو این چند شبانه روز بدنم یک پاکسازی بزرگ در آستانه بهار کرد به هر شکل ممکن که دیگه وارد جزئیات نمیشم 🙂. اما بدونید که بیشتر وقتم را در توالت گذروندم. 🙂سالها پیش یکبار دیگر دچار این ناراحتی شده بودم - البته بصورت ضعیف تر و یکروزه - در علم پزشکی به آن می گویند - Crise de foi - بحران کبد. وقتی غذایی سنگین و ناجور می خوری، ناگهان معده و روده وحشیانه عکس العمل نشون میده. بیخود نیست که میگویند معده مغز دوم است. البته فشارهای عصبی هم نقش بسیار مهمی روی این مغز دوم بسیار حساس دارد. به هر حال از دیشب که کمی بهتر شدم، عزرائل با دلخوری و نگاه چپ چپ به من راهش را کشید و رفت. صبح هنوز کم کمی تلو تلو می خوردم اما اولین کاری که کردم عوض چهار روز در رختخواب بودن را با رفتن به استخر و یکساعت و نیم رفت و برگشت در درازای آب در آوردم .🙂 اما به معده و روده ام قول دادم که از این به بعد هواشونو داشته باشم. 😉
- ضمنا تا به بوسه غیرشرعی با دلفین متهم نشدم! بگویم این به هیچوجه عکس من نیست🌊
عاطفه اقبال - 18 مارس2019

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر