۱۳۹۶ مرداد ۱۵, یکشنبه

محبت خواهرانه!



امروز نزدیک ظهر خواهرم عفت زنگ زد و گفت : پاشو بیا ناهار خونه ما! به او پاسخ دادم، بقدری کار دارم که اصلا فرصت نمیکنم. حدود ساعت یک و نیم بود و من سبزیجات را روی گاز گذاشته بودم تا یک غذای گیاهی سریع آماده کنم. دیدم کسی به در می کوبد. در را که باز کردم، عفت در حالیکه چشمهایش از شیطنت می درخشید، ساکی روی دستهایم گذاشت و گفت: بدون تو نمی شد بخوریم! و قبل از اینکه من جوابی بدهم گفت، عجله دارم و رفت. ساک را که باز کردم یک دیس کوچک غذا با تزئینی زیبا به من چشمک می زد. اول سریع رفتم زیر غذای روی گاز را خاموش کردم. من معمولا زیاد گوشتخوار نیستم. هیچوقت گوشت نمیخرم و غذاهای خانه غالبا گیاهی است. ولی اگر بیرون باشم یا میهمان کسی، گوشت میخورم. عفت هم گیاهخوار است. ولی بدجنسانه برای من در کنار دو سیخ گیاهی، دو سیخ کباب هم گذاشته بود! منم مجبور شدم امروز هر دو را با هم بخورم 😀 معمولا در خانواده ، چون میدانند من زیاد فرصت و حال و هوای آشپزی ندارم، هر کس گاه گاهی غذای ویژه بپزد، یک بشقاب هم برای من کنار می گذارد و مرهون لطف همه هستم. خلاصه جای دوستان خالی! البته میدونم تعارف تو خالی است😏. اما گفتم حداقل شما را از تصویر آن محروم نکنم که میگویند: وصف العیش نصف العیش 😁
پ. ن - البته از حق علی همسر عفت در درست کردن کباب ها نباید گذشت. معمولا کباب پزی در خانه کار او است.
😀
عاطفه اقبال - ۶ اوت ۲۰۱۷

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر