کسانی که دهه خونین شصت را زندگی کرده اند از آنچه بر سر نیکا آمد متحیر نشدند. غمگین و خشمگین چرا! از اینکه این جنایات هنوز هم تکرار می شود. اما متحیر و شوکه نه! برای اینکه ما بخوبی میدانیم که این چهره واقعی رژیم جمهوری اسلامی از بدو حکومتش میباشد. همان رژِیمی که اصلاح طلبان سعی میکردند بزکش کرده و به خورد مردم بدهند. این رژیم یکشبه به تعارض جنسی و کشتن وحشیانه نیکا نرسیده است. از همان ابتدا با محاکمه های چند دقیقه ای و کشتار های کردستان شروع کرد. از همان ابتدا در پشت بام
مدرسه رفاه کسانی که دستگیرکرده بود را بدست خلخالی به قتل رساند. از همان ابتدا هویدا را از نیمه دادگاه بلند کرد و هادی غفاری – اصلاح طلب امروز – از پشت به او تیر زد. از همان ابتدا در حالی که هنوز دو سال از انقلاب نگذشته بود در سلول بغلی من در بند 311 اوین کچوئی به دختری جوان تجاوز کرد بطوری که بعدها این دختر روانی شد. همان کچویی که مدافعینش سعی دارند از او چهره رئوف بسازند در زندان اوین بارها ما را زیر شکنجه و اعدام مصنوعی برد. امروز صادق خان زیبا کلام خود را نسبت به آنچه بر سر نیکا آمده ناباور می بیند و با وقاحت می پرسد: از دهه شصت به اینجا رسیده ایم!؟ یعنی اینکه دهه شصت دوران طلایی امامش و دوران میر حسینش خیلی خوب بوده و امروز نیکا تک نمونه است! اینهمه وقاحت و دریدگی را در کسی سراغ دارید؟ جز در همین دار و دسته رِژیم از هر جناحش که باشد. دهه شصت دهه رعب و وحشت بود. دهه جنایت و خون. چقدر مادر باردار بر سر دار رفتند. چقدر مادر باردار زیر شکنجه نطفه هایشان را انداختند. چقدر دختر جوان در سلول انفرادی قبل از اینکه اعدام شوند توسط پاسداران و بازجوها مورد تجاوز قرار گرفتند به این بهانه که باکره نباشند و به بهشت نروند. چه پدر و مادرهایی که وقتی پاسدار جنایتکار به درب خانه شان آمد تا مهریه خونین دخترشان را بدهد، سکته کردند و دیگر از جا برنخاستند. قاتلان با نسل ما چنین کردند و اینک خود را نسبت به شکنجه و تجاوز نیکا ناباور می بینند! چه کودکانی را در زندانهای جمهوری اسلامی زیر شکنجه کشتند و حتی جسدشان را تحویل ندادند. چه جوانانی را از شدت شکنجه روی برانکارد به میدان تیرباران بردند. امروز ببینید با توماج چه کرده اند. او فقط اندکی از شکنجه هایش را در مدت کوتاه آزادی بیان کرد. امروز او را به اعدام محکوم کرده اند تا سند جنایت را از بین ببرند. در مورد سامان یاسین چه کرده اند، شنیدن شکنجه های او سرسام آور است. بر سر نوید افکاری چه آوردند! ستار بهشتی را چگونه کشتند! از چه تعجب می کنید؟ این رژیم ماهیتش همین است. ماهیت جنایتکاران هرگز تغییر نمیکند. فقط با خشم مردم و با سرنگونی به پایان می رسند. اما اینهمه جنایت و خون در قلب ما حک شده و هرگز فراموش نمی شود. نه می توانیم ببخشیم و نه می توانیم فراموش کنیم. نیکای عزیز و شجاع ما را بخاطر اینکه فرماندهی اش را در صحنه اعتراضات دیدند، شمع آجین کردند. چقدر حقیر هستند که از یک دختر جوان غیر مسلح این چنین وحشت می کنند. وای به آن روزی که به دست این مردم خشمگین بیفتند. وای به آن روزی که این خونها بر سرشان آوار شود.
من از آنچه بر سر نیکای ما آورده اند، شوکه نشده ام بلکه خشمگینم!
- بعد از تحریر: از دهه شصت هر چه بگوییم کم گفته ایم. تمام نمیشود داستانهای واقعی این دهه اما همیشه گفته ام که ما هرگز نخواهیم توانست عمق فاجعه را نشان دهیم چون بسیاری که این عمق را با پوست و گوشت و استخوان تجربه کردند زیر خاک نهفته اند و نمی توانند سخن بگویند. آنچه بر سر آنها آمد دفن شده. مگر می شد فهمید که بر سر نیکا چه آمده قبل از اینکه این قاتلان خودشان را لو دهند. مگر اینکه قاتلان آن زمان بیایند و اندکی از آنچه را که بر یاران ما زیر شکنجه رفت را بیان کنند. من هنوز بعد از گذشت بیش از چهل سال وقتی این کلمات را می نویسم بغض میکنم. می گریم بر آنچه یارانم در آن روزها کشیدند. چه روزهای سختی بود.
صادق زیبا کلام و اظهارات او در مورد نیکا
کامنت ها:
Atefeh Eghbalنرگس محمدی: "نیکای شجاع ،
قامت تو تجسم “اقتدار معترض” است و جنایت متعرضان، نشان ذلت حکومت است.
جمهوری اسلامی چه رسوا حکومتی است که زنان را به بهانه موهایشان بازداشت، زندانی و سرکوب می کند و به همان زن تعرض جنسی می کند.
هربار لحظه هایی را که در دست متوحشان بدنام تاریخ از سر گذراندی، در ذهنم تصویر می کنم از یک سو شهامت و باورت به آزادی و اراده ات برای مبارزه تا پای جانت را غبطه می خورم و سرشار از شور مبارزه و مقاومت می شوم و از سوی دیگر از شدت رذالت، شقاوت و شرارت حکومتی که برای حفظ قدرت دست به هر جنایتی میزند ، اندوه و خشمی عمیق بر جانم چنبره میزند.
گرچه حکومت دینی استبدادی در تلاش است تا با دستان خون آلودش بر چهره زیبای حقیقت و عدالت خاک دروغ و فریبکاری بپاشد اما حقیقت همان چهره بی گناه تو، مهسا، سارینا و آرمیتا هاست که در تاریخ باشکوه مبارزات آزادیخواهانه این سرزمین خواهد درخشید و عدالت همان جریان قدرتمند دادخواهی مردم ایران در طلوع رهایی است.
نرگس محمدی زندان اوین"
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
Atefeh Eghbalبله من و خیلی های دیگر از آن دالان های مرگ زنده بیرون آمده ایم و برای همین هم این بار سنگین را بر شانه های خود حمل میکنیم که سکوت نکنیم.
چون این اولین بار نبوده...انها این شیوه را از دهه شصت شروع کردند....و اعلام کرده و می کنند.
Atefeh Eghbal هماجان قبل از دهه شصت شروع کردند. نمونه ای که من نوشتم مربوط به فاز سیاسی است. اینها از زمانی که سرکار آمدند جنایت را آغاز کردند.
Homa Moradi قبل از دهه شصت جرات نکرده بودند اعلام کنند....اما از دهه شصت اعلام کردند....البته با تاریخ فرد من....حتما که تجربه های دیگر موجود است....اگر در خون وپوست و استخوانشان نمی بود، نمی توانستند با این سبعیت....به کشتار و شکنجه بهترین فرزندان
این سرزمین بپردازند....و امتحان جنایتکاری بزرگ را به حاکمان جهان پس داده و قبول شوند.
Moni Barچند هفته بعد از انقلاب اولین حمله نظامی خود را به شهر سنندج در نوروز خونین ۵۸ شروع کردند و در بیدادگاه ، ماشین اعدام را علیه مردم براه انداختند.
Homa Moradiحق با شماست....اما دستگیری و شکنجه جنسی ، تجاوز به زندانی...را در دهه شصت آشکار کردند. چرا که دختر باکره با اعدام به بهشت میرفت.....سبعیت بی حد و حصر...این حد وحشیگری فقط در این عصر با وحوش فاشیست آلمان هیتلری قابل مقایسه است...
Moni Barشکنجه و تجاوز جنسی جز جداناپذیری از رژیم بوده و هست. در اولین اعدام های در تابستان ۵۸ با صدور حکم خمینی و حمله به کردستان شروع شد. درهیچ جای دنیا زخمی روی برانکارد را اعدام نکردند اما در ایران همان تابستان ۵۸ اعدام کردند.
Atefeh Eghbalدقیقا از همان ابتدای رسیدن به حکومت اینها جنایت را شروع کردند چون ماهیتشان بود.
Forog Afsharسودی یادته حاج داوود همیشه طوری می زد که تاچند روز بچه ها دچار خونریزی های شدید بودند؟!
Atefeh Eghbalوحشی گری حاج داوود و نوچه هاش هرگز از یاد زندانیان سیاسی نخواهد رفت. لمپن قاتل شکنجه گر قزل حصار آنچه در ما اسم او زنده می کند فقط همین است.
Soraya Karimiمن از آنچه بر سر نیکای ما آورده اند ، شوکه نشده ام بلکه خشمگینم !
Kareem Samadiاین خفاشان خونخوار همچنان از ریختن خون جوانان برای تداوم حکومتشون بهره میبرن
Fari Razaviبه تجاوز در برنامه شکنجه این جنایتکاران بارها از سوی زندانیان اشاره شده در کتاب خاطرات زندان بنام در این جا دختران هرگز نمیمیرند در زندانی در اصفهان به همه دختران پیش از اعدام تجاوز کردند تا که باکره نباشند و به آن بهشتشان پا نگذارند.
Niaz Salimiحجم این درد، این شقاوت، آنقدر بزرگ است که نمیشود در خود کشید و آرام اش کرد. این درد و وحشت است که تو را در خود میکشد و میبلعد و تفاله ای از تو باقی میگذارد که بر ضعف خود تا همیشه مویه کنی. و تو شرمسار ناتوانی خویش میمانی تا جوانمرگی دیگری را نظاره
کتی و شب تاریک تر شود.
Ali Radنمي توان عمق وحشيگري و خباثت اينها را بيان كرد ، گوشها عادت ندارند ، بعضي ها ما را كه روايتگر جناياتشان هستيم به گزافه گوئي و دروغ پردازی متهم میکنند چون نمی توانند عمق جنایتگری حاکمیت را باور کنند ، بعضی نمی توانند حجم اینهمه قساوت و ددمنشی را تصور
کنند ، تنها وقتی میفهمند که تصویرسازی کنی و با جزئیات شرح دهی ، عمق جنایات دهه ۶۰ هرگز اشکار نخواهد شد.
Sepehrdad Gorginمن از روز های گرد و خاک گرفته ی دهه ی شصت میآیم
و بر سر و چهره غبار پیری دارم
من از سالهای شکنجه و اعدام
عاطفه جان من هم بغض گلویم را میگیرد
و چهره ی رفقا و دوستان هنوز در نظرم مجسم میباشند !
زنده باد زن زندگی آزادی
F.m. Sokhanاگر فجایع دوران ما پشت دیوارها و پنهان بود، فاجعه ی زهرا کاظمی و قاضی مرتضوی یک نمونه ی آشکار بود.
Atefeh Eghbalدقیقا سخن جان، اساسا جای انکار وجود ندارد. اینهمه سند زنده وجود دارد از آنچه در آن سالها گذشت. کسی که بگوید هنوز خبر ندارد باید گفت که دست در خون دارد.
Marzieh Marzieh جرم او عکاسی از دیوارهای زندان اوین بود... دستگیر شد بعد به او تجاوز کردند و گفتند سرش به جسم سخت خورده!!
Moni Barدست مریزاد خانم اقبال! متاسفانه حافظه تاریخی بعضی ها کوتاه مدت است . جانیان دیروز مدافعین دمکراسی و ازادی امروز هستند بدون آنکه به گذشته خونین خود انتقادی بکنند. دختران رفسنجانی و خلخالی هم فمنیست شدند وقاحت تا این حد - این اقا - صادق زیبا کلام - وقاحت را به اوج خودش رساند.
Atefeh Eghbalبله! حافظه تاریخی جنایتکاران و حامیانشان عمدا کمرنگ می شود و جایی را که نباید بیاد نمی آورند. تک تک شان دست در خون دارند. تک تک شان باید در دادگاهی عادلانه محاکمه شوند. دختران رفسنجانی و خلخالی که دختر بابا هستند. خود را مخالف شرطی رژیم می
دانند اما دوران بابا جانشان بهترین دوران بوده است! امان از این همه وقاحت!
Soudabeh Ardavanدر دهه شصت دختران مورد تعرض در سطوح مختلف زیر شکنجه قرار می گرفتند. اما ما به اشتباه یاد گرفته بودیم که لمس کردن بدن مان توسط شکنجه گران را مانند شکنجه های دیگر ارزیابی کنیم و نیازی به گفتنش نداشته باشیم. با دانشی که الان پیدا کردیم می توانیم قضیه را
طور دیگری ببینیم. یکی از همبندی های مقاوم من برایم تعریف کرد قپانه اش کرده بودند و شب تاصبح آویزانش کرده بودند و بازجویش تمام شب می رفته و می آمده به بدنش دست درازی می کرده تا اینکه یکی می آید و یک پتو سربازی به سرش می اندازد. هیچوقت یادم نمی رود اسمش فریده بود و در سال ۶۷ اعدامش کردند.
Atefeh Eghbal سودابه جان از دهه شصت هر چه بگوییم کم گفته ایم. تمام نمیشود داستانهای واقعی این دهه اما همیشه گفته ام که ما هرگز نخواهیم توانست عمق فاجعه را نشان دهیم چون بسیاری که این عمق را با پوست و گوشت و استخوان تجربه کردند زیر خاک نهفته اند و
نمی توانند سخن بگویند. آنچه بر سر آنها آمد دفن شده. مگر می شد فهمید که بر سر نیکا چه آمده قبل از اینکه این قاتلان خودشان را لو دهند. مگر اینکه قاتلان آن زمان بیایند و اندکی از آنچه را که بر یاران ما زیر شکنجه رفت را بیان کنند. من هنوز بعد از گذشت بیش از چهل سال وقتی این کلمات را می نویسم بغض میکنم. می گریم بر آنچه یارانم در آن روزها کشیدند. چه روزهای سختی بود.
F.m. Sokhanبخشی از کتاب «غیرممکن» نوشته ی ف. م. سخن:
«-چیه تقی؟! چی شده؟! چرا گریه میکنی؟! آروم بگو ببینم چی شده؟ بابا مامان طوری شون شده؟!….
فریاد میزنم:
-پس لامصب بگو چته؟ از بچهها کسی طوریاش شده؟
هقهق گریه اماناش نمیدهد.
ستاره پای تلفن کنار من میایستد تا بفهمد چه بلایی سر تقی آمده.
تقی و گریه کردن؟ آن هم به این شکل؟
-فاطمه…. فاطمه رو که چند روز پیش توو خیابون گرفته بودن اعداماش کردن….
پاهایم سست میشود. سر م به دَوَران میافتد.
ستاره روی مبل میافتد و سرش را در میان دستاناش میگیرد.
-یعنی چی؟ اون که…
وسط هقهق تقی اینها را میشنوم:
-دو نفر اومدن یه کیسه آوُردن گفتن این وسایل خواهرتونه. این هم مهریهی اوست. بیشرفها قبل از اعدام بهش…. بهش….
انگار دنیا را بر سر م خراب کردهاند. فاطمه که بچه بود. مهریه؟ لامصبهای بیشرف. تلفن قطع میشود.
-اعداماش کردن؟
ستاره سوال میکند.
-آره بیشرفا. بردن در خونهشون به تقی پول دادن گفتن این مهریه خواهرتونه.
تلفن زنگ میزند.
-گفتن کجا تحویلاش بگیریم؟
صدای تقی عوض شده. دیگر هقهق نمیکند. ولی صدایش آن قدر کلفت شده که به غرش شیر میماند.
-گفتن ما خودمون دفناش کردیم. قطعه ۸۵ بهشت زهرا.»
Atefeh Eghbalممنون سخن جان که از آن روزها نوشتید. آنهم به این صراحت و روشنی.
Miche Rezai" از همان ابتدا با محاکمه های چند دقیقه ای و کشتار های کردستان شروع کرد. از همان ابتدا در پشت بام مدرسه رفاه کسانی که دستگیرکرده بود را بدست خلخالی به قتل رساند. "
کامنت ها در سایت اخبار روز:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر