خانم بهاره هدایت در توئیتر راهنمایی هایی برای کسانی که دستگیر میشنوند، نوشته است، از جمله:
«اگر بازداشتتان کردند، قبل از تفهیم اتهام مطلقاً به هیچ سوالی پاسخ ندهید. بعد از تفهیم اتهام، به هیچ سوالی خارج از محدوده اتهام پاسخ ندهید. شما حق دارید اساساً پاسخ بازجو را ندهید.تلفن به خانواده حق شماست. بازجو نباید بیشتر از ۲۴ساعت تلفن شما را معلق کند»
در کامنتی که زیر نوشته ی او گذاشتم، نوشتم:
" تفهیم اتهام" "سئوال خارج محدوده" " حق تماس با خانواده" و اینکه " بازجو حق ندارد" ! برای ما کلمات لوکس بود. مطمئنا بعد از ما که دهه مخوف شصت را از سر گذراندیم با انبوهی سر بر دار و گلوله بر جان نشسته. در دهه های بعد نیز وضعیت بهتر از این نبود، ستار بهشتی، امیر جوادی فر، زیبا کاظمی، رامین حسین پناهی و هزاران نفر دیگر نیز نتوانستند از این امکانات لوکس که در اختیار زندانی های خودی مثل رحیم مشایی و مهدی هاشمی رفسنجانی و دیگر وابستگان حکومتی بود، استفاده کنند. جمهوری قتل و جنایت هیچ سوراخ تنفسی برای دستگیر شدگان فراهم نکرده و نمی کند.
بحثم اینجا بر سر رهنمود های بهاره هدایت که خود در زندان آزار دیده و اتفاقا رهنمودهای اولیه خوبی ارائه میدهد که هر دستگیر شده ای در شرایط فعلی باید بداند، نیست. بلکه احساس خودم به عنوان یک زندانی دهه شصت از این کلمات نوشتم. ما هیچ فرصتی برای نه تنها دفاع از خود بلکه برای نفس کشیدن راحت در زندان نداشتیم. دهه ی ما دهه ی خون بود. ما متهم نبودیم. از همان لحظه اول بدون هیچ حق دفاعی، مجرم شناخته شده بودیم.
این عکس من با پدرم چند روز بعد از زندان می باشد. چهره ی بیمارم، آنچه بر من در زندان گذشته است، را بیان میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر