۱۳۹۸ آبان ۱۷, جمعه

شطرنج و یک تجربه

من در یک شبکه اینترنتی بین المللی حساب باز کرده ام و گاهی روی خط، شطرنج بازی میکنم. در این رابطه برایم رابطه با انسانها که از نقاط مختلف جهان برای بازی می آیند بسیار جالب است. خصوصیات انسانها و شیوه برخوردشان با هم در روابطی که پشت ماسک ها جریان دارد و هیچ کس دیگری را نمی شناسد، قابل تامل است و من گاه بعضی از برخوردها را یادداشت میکنم. مثلا برخی در ابتدای بازی سلام میدهند. بعضی با عجله هیچ سلام و علیکی را جواب نمیدهند و فقط عجله دارند ببرند یا ببازند. بعضی تا ببینند در حال باخت هستند بدون اینکه دکمه تسلیم را بزنند، یواشکی در میروند. بعضی با آیکون های خنده و گریه و تعجب و غیره مرتبا احساسات خودشان را حین بازی نشان میدهند و این برای من خیلی جالب است. چون روح رابطه در بازی جریان پیدا میکند. من خودم از این آیکون ها زیاد استفاده میکنم. چندی پیش برخورد جالبی در حین بازی برایم پیش آمد که تک نمود بود و واقعا تحت تاثیرش قرار گرفتم. یکی از انتخاب های قبل از بازی این است که تو میتوانی راه هر گونه درخواست برگشت به عقب را ببندی. من اینکار را نکرده ام یعنی دیگران میتوانند تقاضا کنند که یک حرکت به عقب برگردند. معمولا هم جواب من مثبت است. یکبار در اواسط بازی، مهره وزیر طرف را زدم. او تقاضای بازگشت کرد و من قبول کردم با اینکه می دانستم به ضررم میباشد. چون سطح بازی طرف بالا بود. در انتهای بازی من در حال باختن بودم. او کیش داد و با یک حرکت دیگر مات میشدم. اما در همانجا خداحافظی کرد و به نفع من از بازی بیرون رفت و من برنده شدم!
برای من این کار او بسیار جالب بود. یک روح انسانی در این حرکت وجود داشت که تا اعماق وجودم نفوذ و گرمم کرد. دیدن چنین انسانهایی مرا دلگرم می کند. آنها که همه چیز را برد و باخت نمی بینند. در واقع او با این حرکت بود که مرا کیش و مات کرد. اینکه بازی فقط برد و باخت نیست. روابط انسانی ماورای آن مهمتر است. چه در بازی های این چنینی و چه در بازی زندگی. بعد از آن یکبار من نیز این شیوه را در مورد دیگری بکار بردم. با خود گفتم برخوردهای خوب و تاثیرگذار باید بعنوان یک روش تکثیر شوند.
عاطفه اقبال - 8 نوامبر 2019

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر