برای او که در نبودنش رویاهایم هنوز به خون آغشته است. برای او که چون گلی تازه شکفته پرپرش کردند. برای همسرم " محمود"
شب بی نور من بسر نمی آید
ستاره ها کجائید؟
در رویاهای شبانه ام
چشمان منتظری
نگران من است!
رویاهایم مثل شبهایم
بی انتهاست
قلبم را در خاطراتم بخاک سپرده ام
و جوانیم را
خورشید برایم طلوع نمی کند
خوابهایم هنوز بخون آغشته است
و به صدا
صدای قدم ها و گلوله ها...آه
کسی بخون می طپد
کسی که بهترین حدیث زندگی من است
در خون و درد
رویاهایم می شکند، برمی خیزم
فریاد میزنم:
کجاست خدای عدالت و عشق؟
و می گریم...می گریم... می گریم
در سوگ او
او که با تمام زیبایی ها،
رویش ها،
و طلوع های زندگیم
غروب کرد
عاطفه اقبال - سروده شده در 1 اوت 95
#محمود_محبوبی #عاطفه_اقبال
لینک و نظرها در فیسبوک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر