۱۴۰۳ خرداد ۱۴, دوشنبه

شبها و آدمهای فضایی!

امروز صبح بعد از بیداری از خواب، موقع برخاستن متوجه شدم که چند قطره خون روی ملافه ریخت. نگاه کردم، سمت چپ روی پایم خونین بود. جلوی آینه رفتم، دیدم روی بازوی چپم یک سوراخ کوچک است که از آن خون می آید. آنرا شستم و دستمال روی آن گذاشتم اما خون قطع نمیشد. مدتی طول کشید تا بالاخره به کمک چند چسب زخم، خون قطع شد. فکر کردم شاید نیش یک حشره باشد اما روی اینترنت جستجو کردم، متوجه شدم که نیش حشرات حتی جانوران دیگری مثل مار خونریزی ندارد. روی تخت را گشتم که شاید یک شیئی تیز پیدا کنم، اما چیزی پیدا نکردم. بیشتر شبیه جای یک سوزن بود. قفل درب را نگاه کردم، کلیدها رویش بود و امکان اینکه کسی وارد خانه شده باشد، نیست!
یکبار یکی به طنز نوشته بود، " فکر میکنم شبها آدمهای فضایی می آیند مرا می برند در کارخانه های هوایی، کلی از من کار میکشند و صبح برمی گردانند. وگرنه چطور می توان اینهمه خستگی را بعد از خواب توجیه کرد!"
منهم فکر میکنم، کار همین آدمهای هوایی باشد که شبها می آیند سوزن به بدن آدم فرو می کنند و در می روند. بدجنسها!
عاطفه اقبال – 3 ژوئن 2024



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر