۱۴۰۲ آذر ۳, جمعه

هوس شیرموز

من زیاد لبنیات مصرف نمیکنم، در نتیجه نمی خرم. چند روز پیش یک شیر کوچک خریدم که کمی حلیم درست کنم که در این سرما می چسبد. باقی شیر در یخچال مانده بود و تا من چشمم افتاد، یکدفعه نمی دانم چرا شکل شیر موز جلوی نگاهم پدیدار شد.
بطوری که رفتم از مغازه پایین خانه که هرگز از آن خرید نمیکنم، دو تا موز گرفتم. موزها همه سبز بود. قبلا موز سبز خورده بودم، کمی نرسیده است، اما مزه اش بد نیست. خلاصه نیامده به خانه رفتم سراغ موز تا با شیر مخلوطش کنم و دلی از عزا در بیارم. اما مگه میشد موز رو براحتی پوست کند! مجبور شدم با چاقو لایه به لایه و به سختی پوست بکنم . مغز موز که پدیدار شد. یک تکه از آنرا در دهان گذاشتم تا مزه اش را چک کنم. اما چنان کال و بدمزه بود که همه ی موز را در سطل آشغال ریختم و حسرت به دهان، شیر را به یخچال بازگرداندم.

دیروز به فروشگاه رفته بودم، اینبار چند تا موز کوچک رسیده خریدم. اما به خانه که رسیدم اصلا شیر موز از ذهنم رفته بود. امروز صبح تا یخچال رو باز کرده و شیر را دیدم، بدمصب بازم تصویر شیر موز جلوی چشمم پدیدار شد. حالا هر چه می گردم مگه موز پیدا میشه! موزها آب شده و رفته بودند توی زمین. ظهر اومدم تصادفی یک پاکت را که کنار گاز بود جا به جا کنم دیدم چند تا آشغال سبزی توشه. یکدفعه از ته پاکت رنگ زرد موز را دیدم و متوجه شدم که ای دل غافل، پاکت موزها را برای آشغال سبزی استفاده کرده ام و اگر حواسم نبود موزهای عزیزم سر به نیست می شدند
خلاصه بلافاصله موزهای نازنین را بیرون کشیده و حسابی شستم. و از عزای یک شیرموز خوب با چاشنی دارچین بیرون آمدم. آخیش
این بود انشای امروز ما
عاطفه اقبال - 24 نوامبر 2023

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر