۱۴۰۱ شهریور ۱۳, یکشنبه

تابلو و جوانه ای کوچک

در چند روز گذشته این تابلو را کشیدم و به دیوار خانه آویختم. البته استادان نقاشی نگران نباشند اصلا قصد نمایشگاه گذاشتن را ندارم .
تابلویی با ابعاد یک متر در نیم متر که چندین سال در گوشه خانه مانده بود. میخواستم آنرا بیرون بگذارم چون در تمرینات اولیه از رنگ اشباع شده و امکان کار دوباره رویش سخت می نمود. اما بخودم گفتم شاید بتوان از آن تابلویی بیرون کشید. اول یک رنگ سفید روی آن زدم، خشک که شد، این طرح را کشیدم. کمی سخت رنگها را بخود گرفت اما بالاخره فاتح از آن بیرون آمدم. نکته ی جالبی در انتهای کار توجه ام را جلب کرد. در وسط درخت شاخه ای قطع شده بوجود آمده بود. میخواستم آنرا امتداد دهم مثل شاخه های دیگر. اما ناگهان متوقف شدم. به شاخه ی قطع شده، نگریستم و بخود گفتم، بگذار زخم روزگار بر تنه تنومند این درخت بیادگار بماند تا فراز و نشیب ها و زخم های زندگی یادم نرود. ولی قلم مو بدست گرفتم و جوانه ای کوچک از کنار شاخه بریده شده، ترسیم کردم.
بله زخم ها هستند. اما از کنار آنها زندگی جوانه می زند، می روید و شکوفا می شود. میتوان از درون تمام زخمهای زندگی دوباره شکوفا شد.
این پیامِ تابلوی من است.
عاطفه اقبال - 4 سپتامبر 2022



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر