۱۴۰۱ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

ما همچنان ایستاده ایم

 مریم کریم بیگی را از دانشگاه اخراج و از تحصیل محروم کرده اند. مادر و دختر را دوباره به بازجویی های تکراری فرا خوانده و تهدید کرده اند. به خانه شان ریخته و وسایلشان را با خود برده اند. بخاطر اینکه مادری که مصطفی اش را گرفته اند، از ترس از دست دادن تنها دخترش، خاموش کنند و بترسانند تا از دادخواهی دست بردارد. اما کور خوانده اند. مگر هزاران خانواده ای را که سیاهپوش کردند از دهه شصت تا کنون دست از دادخواهی برداشته اند؟ حتی نوه های این خانواده ها امروز بر علیه رژیم بلند شده اند و ناچارند زندانی شان کنند. مگر وقتی برادران فاطمه مثنی 13 ساله را در دهه شصت کشتند و خودش و مادر مسن او را به زندان انداختند. او و مادرش ساکت نشستند؟ امروز ناچارند فاطمه و همسرش را در زندان نگه دارند. برای اینکه از دادخواهی می ترسند. از اینکه این خونها جاری شود و غرقشان کند می ترسند. اما فردا بچه های فاطمه همان نوه های مادر مثنی هم بر علیه دژخیمان بلند خواهند شد.
مگر وقتی مرا زندان انداختند. برادرم را در خیابان کشتند. همسرم را در زندان اوین زیر شکنجه بردند و روی برانکارد اعدامش کردند. نطفه ام را در شکم خفه کردند، من و خانواده ام دست از دادخواهی و مبارزه برداشتیم؟
حالا مریم را از تحصیل محروم کرده اند و فکر میکنند با اینکارها ماندگار خواهند شد. فکر میکنند عمر ابدی دارند. آخوندها یکی یکی دارند می میرند و شرشان را از سر مردم کم میکنند. همین روزها خامنه ای هم خواهد مرد. با ذلت و خواری مثل خمینی، همین بسیجی های شکنجه گر کفنش را پاره خواهند کرد.
مگر این مردم چه کرده بودند که این چنین ویرانشان کردند. مگر مصطفی 27 ساله و عارف 27 ساله چه کرده بودند که باید در اوج جوانی به خون بنشینند. جز اینکه درد مردم را داشتند. جز اینکه دلشان در هوای آزادی پر میزد.
ما هرگز خسته نخواهیم شد از دادخواهی. خسته نخواهیم شد از مبارزه بر علیه شما. خسته نخواهیم شد از ایستادن مداوم در برابر جنایات شما. این شمائید که باید بساطتان را جمع کنید و سرتان را بر زمین بگذارید و سنگینی این همه جماعت بر سرتان آوار شود.
دادخواهی این مادران و پدران و خانواده های سوگوار به بار خواهد نشست. مردم همیشه خاموش نخواهند ماند. انفجار بزرگ صورت خواهد گرفت. آن زمان، آنها که مانده اند فرار خواهند کرد یا به دست مردم خشمگین خواهند افتاد. آنروز بزرگترین آرزویشان این خواهد بود که به زندان بروند و محاکمه شوند و نه اینکه به دست مردمی که بیش از چهل سال ویرانشان کرده اند در کوچه و خیابان تکه تکه شوند.
من دلم میخواهد بتوانم با اینها در دادگاهی مردمی رو در رو شوم و بگذارم حرف بزنند. ببینم چگونه از خود دفاع خواهند کرد. ببینم که چگونه هر کدام دیگری را مقصر جلوه خواهد داد. ببینم آن چهره های دژخیم شکنجه گر و ویرانگر سالهای ویرانی مردم را.
ببینم رهایی مردم را . ببینم روزی را که در میان اشک و خنده دست در دست مردم در کوچه ها و خیابانهای کشورم برقصم.
عاطفه اقبال – 12 آوریل 2022
بعد از تحریر: دیروز نیروهای امنیتی با مریم تماس گرفته و به او گفته اند که چرا موضوع را رسانه ای کرده است. و نهایتا حراست دانشگاه گفته که تو اصلا اخراج نیستی و بیا درست را ادامه بده. این عقب نشینی آشکار نشانه همین رسانه ای شدن خبر می باشد. سکوت در این مواقع راه حل نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر