دو برادر زاده نیمه ایرانی نیمه فرانسوی دارم که الان برای خودشان مردی شده اند. آنها در کودکی بسیار شیطان بودند و وقتی به خانه مادر و پدر می آمدند، خانه را زیر و رو می کردند. یکبار در خانه میهمان داشتیم. به آنها سفارش کرده بودم که به هیچوجه نباید امشب سر و صدا کرد. آنها هم قول دادند ساکت بمانند. شامشان را زود دادیم تا در آن اطاق بی سروصدا بازی کنند. سر میز شام بودیم که یکدفعه دیدم در راهرو، برادر کوچکتر، برادر بزرگترو بزمین زده و داره گلوشو فشار میده و از طرفی انگشتش را به علامت هیس روی بینی گذاشته و میگه صدات در نیاد که گفتند ساکت باشیم! من از خنده روده بر شده بودم.
حالا حکایت نظام جمهوری اسلامی و دراویش است. نمیدانم چرا! دیشب با شنیدن خبر خشونت!! دراویش خشونت گرا!! و محکوم کردن سریع این خشونت توسط عده ای از عناصر بسیار صلح جو!! یاد این اتفاق افتادم.
پ.ن : شباهت زیر گرفتن اتوبوس با کار مامورانی که مردم عادی را در تظاهرات ها بزیر میگیرند هم حتما تصادفیه!؟ هیس!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر