نُت برداشتن از کتابهایی که میخوانم یک عادت قدیمی است. امروز داشتم دست نوشته هایم را جمع و جور می کردم. به قسمتی از کتاب ازدواجِ بهشت و جهنم ویلیام بلیک برخوردم. این نوشته ها مرا برد به کوهستان، سکوتش و فریادهایی که به خودمان باز می گردد و انعکاسی مکرر در ابهت کوهستان می یابد.
بلیک نوشته بود:
- "قله های هیمالیا تنها از جنس سنگ و خاک نیستند، بلکه از احساس نیز ساخته شده اند و اینست که هیمالیا را رعب انگیز می سازد."
- "اورست انسان را به دنیای سکوت می برد. وقتی پایین می آیی، احساس می کنی در دنیا هیچ چیز نیست که ارزش گفتن داشته باشد. هیچ! سپس این هیچ مانند ندایی درونی وجودت را در میان میگیرد... بگمانم آنچه انسان را به سکوت وا میدارد، چشم انداز کمال مطلق است. "
من نیز همیشه در کوهستان چنین احساسی را دارم. نمی توانم با کسی حرف بزنم. سکوت مرا در بر میگیرد. گویی می خواهم با کوهستان یکی شوم. سالهاست کوه نوردی نکرده ام. باید بجنبم!
عاطفه اقبال - 1 مارس 2024
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر