۱۴۰۱ شهریور ۲, چهارشنبه

آمده ام سلامی بدهم و باز هم بروم

آمده ام سلامی به دوستان بدهم و باز هم بروم در احوالات خودم

فضای مجازی برای من همیشه جنبه اطلاع رسانی داشته است. قبل از فیسبوک، تویتر، اینستا و مد اینروزها کلاب هاووس... سایت و وبلاگ رواج داشت و من در وبلاگ نویسی فعال بودم. بعدها فیسبوک آمد که تا مدتها بیشتر محلی برای دوست یابی بود. برای همین وارد آن نمیشدم. وقتی تظاهرات مردم در خرداد سال 88 برابر با ژوئن 2009 شروع شد، به خودم گفتم باید این شبکه های اجتماعی را سیاسی کرد و در جهت رساندن صدای مردم از آن بهره گرفت. به همین دلیل بلافاصله یک صفحه فیسبوک و تویتر باز کرده و در کنار وبلاگ آن زمانم که بسوی تهران نام داشت، در فیسبوک نیز اطلاع رسانی از قیام مردم را شروع کردم. در فیسبوک از همان گام های اول دوستانی یافتم با ایدئولوژی های متفاوت، ایده های گوناگون اما اهداف مشترک: آگاهی سازی و گفتن از آنچه در این سالها بر سر مردم و زندانیان سیاسی آمده بود. شکستن سکوتی که رژیم می خواست بر جامعه مسلط کند. تعدادمان اول کم بود بعد اندک اندک افزون شدیم. چهره های تک تک کسانی که برای رساندن صدای مردم به فضای مجازی آمده بودند برایم آشنا می نمود. عشق مشترک ما را به هم پیوند می زد. زندانیان سیاسی سابق را در همین فیسبوک بازیافتم. سرگذشت های بسیاری را خواندم که خودم را در آنها نه خواننده که بازیگر صحنه ها می یافتم. گویی خود من بودم که آن روزها و لحظات را از سر گذرانده بودم. با هم روزها و شبهای بسیاری را برای بسیج و کمپین در مسیر نجات جان زندانیان سیاسی سر کردیم یکی از مهمترین و پرشورترین آنها زمستان سال 2010 بسیج برای لغو اعدام حبیب لطیفی پور در کردستان بود که همراه با مردم محل چند شب تا صبح بیدار ماندیم و صدای مردم شدیم. وقتی خبر لغو اعدام بر اثر فشار افکار عمومی آمد انفجار شادی در بین بچه ها بود. بعد بسیج برای ریحانه جباری.... رامین حسین پناهی ... علی صارمی ..... کمپین بچه های یونان برای بدست آوردن حق پناهندگی تابستان 2010 و ... کمپین آتش زدن عکس خمینی در حمایت از جوانان ایران در زمستان 2009... که با استقبال زیادی روبرو شد. همه با هم دست در دست هم تلاش می کردیم و عقاید مختلفان مانع راه نبود.
بعدها از فیسبوک برای نجات جان بچه های کمپ اشرف و لیبرتی بهره گرفتم و در این مسیر نیز یارانی یافتم که بدون آنها پیمودن این راه سخت و پر افترا ممکن نبود.
در سرفصل هر قیام و بپا خاستنی برای من به مانند بسیاری دیگر از دوستان شبکه های مجازی بهترین شیوه اطلاع رسانی بود. دی ماه و آبان ماه خونین و ...
مدتها نیز برای انتشار خاطراتم در فیسبوک مدد گرفتم. در تویتر نیز از همان ابتدا حساب باز کردم اما تویتر هرگز برای من جای فیسبوک را نگرفت.
از همان روزهای اول رژیم جمهوری اسلامی تلاش کرد تا نفرات خودش را بین ما با ژست مخالف جاسازی کند تا خط تفرقه را به پیش ببرد ولی هوشیاری دوستان آن زمان بسیار بالا بود و بلافاصله این افراد را افشا میکردند. امروز بعد از گذشت سالها جمهوری اسلامی نفراتش را بنام مخالف در میان همه گروه ها و رسانه ها بصورت وسیع جا سازی کرده است. در همین فیسبوک با نامهای مختلف فعالیت می کنند و در بحثها فقط با هدف مخدوش کردن افکار عمومی و تفرقه انداختن وارد می شوند. من گاهی متاسف می شوم که بعضی از دوستان در دام اینها می افتند. اخبار دروغ را براحتی در جهت بی اعتماد کردن مردم پخش و عده ای هم آنها را تکثیر می کنند. بدنبالش بحث های بیهوده، بزن و بزن و دشنام و بلاک کردن. تا درگیری و جنگی در جهان بین دو کشور سر میگیرد چنان نزاع چند طرفه ای در فضای مجازی براه می افتد که من همیشه می ترسم تلفات میان دوستان مجازی بیشتر از محل درگیری اصلی باشد. شاهدش همین جنگ سوریه یا جنگ اکراین و روسیه... یا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا...یا مردن این و آن چهره مشهور فرهنگی.. یا سینه زدن زیر پرچم برای بقدرت رساندن این و آن در حالیکه جمهوری اسلامی هنوز آنجاست. هنوز می کُشد. هنوز ویران می سازد. در مقابله با این فضا تلاش من همیشه این بوده که نشان دهم می توان بجای فحاشی و تهمت و برچسب زدن با هم بصورت منطقی گفتگو کرد و در پی قانع کردن یکدیگر نبود. می توان با عقاید مختلف هم زیستی مسالمت آمیز کرد و آن دمکراسی که از آن حرف می زنیم را در همین فضای مجازی بین خودمان پیاده کنیم. هنوز فکر میکنم ما به این فرهنگ سازی مثبت در سیاست و جامعه نیاز داریم.
امروز فیسبوک چهره عوض کرده است. گرچه در این میان بسیاری از دوستان همچنان پا برجا و هوشیار وارد این بازیها نمی شوند و گاه بیگاه هشدار می دهند. اما نیاز به یک خانه تکانی داریم. خانه تکانی فیسبوکی. برای اینکه این خانه مجازی خانه بشود و دوباره دست در دست هم انعکاس دهنده صدای مردم باشیم.
و اما من! در این دنیای مجازی گاهی می روم. گاهی می آیم. گاهی کوچه های مجازی را ترک میکنم و برای انجام کارهایی که در دست دارم به دنیای واقعی پا می گذارم و دیگر فرصتی برای قدم زدن در کوچه و خیابان های مجازی نمی ماند. وابسته به مکان و زمان هرگز نبوده ام، برای همین سلام و خداحافظی را دوست ندارم. بی اطلاع میروم بی اطلاع باز میگردم. وقتی نیستم نگرانم نباشید. اما بدانید هر کجا که باشم دوستتان دارم.
عاطفه اقبال - 24 اوت 2022

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر