امروز ۲۶ دی ماه است. همان روز بزرگی که شاه در مقابل انقلاب مردم ایران فرار کرد و البته ثروت کلانی از سرمایه مردم ایران را در هواپیمای اختصاصی خود بار کرد و به همراه خانواده اش گریخت. حتی نکرد هویدا نخست وزیری که یک عمر به او بله قربان گفته بود را بجای یکی از آنهمه جواهرات سلطنتی در این هواپیما با خود ببرد، در عوض او را به زندان انداخت که به آن شکل فجیع اعدام شود. البته شاه در لحظات آخر با چشمان اشکبار برای فریب مردم گفت: " صدای انقلاب شما را شنیدم". اما قبل از آن هرگز به این نیندیشید که از قدرت مافیایی ساواک کم کند. از دستگیری و شکنجه و اعدام مخالفان در زندانها بکاهد. از ترویج خرافات و آخوند بازی و مسجد سازی در کشور خودداری کند و جیره ماهانه آخوندها را که در ازای آن در پای منبرها شاه السلطان را ستایش می کردند را قطع کند و در عوض اندکی از ثروت خانواده ی سلطنتی را به گودهای جنوب کشور، حلبی آبادها، آجرپز خانه ها و روستاهای بدون برق و آب اختصاص دهد. حزب های سیاسی را آزاد کند و به تک حزبی پایان دهد. شاه بعد از مدتی در مصر مرد و به فراموشخانه تاریخ سپرده شد. سالها خانواده اش در سکوت با آن ثروت باد آورده و دزدیده شده به زندگی پرنس و پرنسسی و پلاس زدن در کازینوها در کشورهای غربی ادامه می دادند. این خانواده حتی یکبار دست کمک به پناهندگانی که از ایران بیرون امده و بسیاری به بدترین شکل زندگی می کردند، دراز نکردند. یک موسسه کمک به پناهندگان ایران در این مدت تاسیس نکردند. تا جایی که بوی الرحمن رژیم به مشامشان رسید و ناگهان دیدیم نور خانم فراخوان کمک به پناهندگان یونان را میدهد و شاه زاده به بسته ها چسب می زند و نور خانم راه می افتد و می رود خودش بسته های دریافتی را به پناهندگان بدهد و تبلیغ سلطنتی باز پس بگیرد. البته پناهندگان یونان جواب جانانه ای به آنها دادند تا دیگر هوس بهره برداری نکنند.
در دهه شصت که کشتارهای وحشیانه رژیم جمهوری اسلامی بر علیه جوانان این مردم بیداد میکرد. آنها هرگز سخنی در اعتراض نگفتند. یک موضع گیری به من در اعتراض به این کشتار از طرف رضا پهلوی و مادرش و دیگر اعضای خانواده سلطنت نشان دهید. به قتل عام شصت و هفت در زندان ها که حتی منتظری را به اعتراض واداشت، اعتراض نکردند. تا جایی که شاه زاده! بزرگ شد و بازماندگان سلطنت با قیام های متعدد مردم ناگهان فکر بهره برداری افتادند و هوس بازگشت به زندگی سلطنتی سابق در اذهانشان شکل گرفت. شاه زاده را که خودش هم نمیخواست بزور جلو انداختند تا از او رهبر بسازند. غرب هم خیلی سعی کرد که شاید بتواند از او یک احمد چلبی دیگر درست کند، اما نشد که نشد. نکته قابل توجه اینکه این شاه زاده حتی سعی نکرد با ثروت بادآورده پدر حداقل به تحصیلات ادامه دهد و ضمن آموختن تاریخ و سیاست حداقل مدرک و شغلی برای خود بپا کند تا کمی بتوان او را جدی گرفت. رضا پهلوی می تواند با فاصله گرفتن از تبلیغ سلطنت بعنوان یک فرد، گروه و حزب و سازمان براه بیندازد و فعالیت کند. اما وقتی پای تبلیغ سلطنت و بازگشت به گذشته و شستن جنایات دوران سلطنت در ایران باشد، من در مقابل آن خواهیم ایستاد.
رضا پهلوی بدرستی در مصاحبه اخیرش گفته که در تاریخ ایران هرگز ما انتخابات آزاد نداشته ایم. اما به این اشاره نکرده که علت آن تاریخ سلسله های موروثی شاهنشاهی بوده است. این آقا هنوز نتوانسته در مقابل به درک واصل شدن سلیمانی قاتل یک موضع گیری اتخاذ کند. بخاطر اینکه به گفته خودش با سران سپاه رابطه های پشت پرده دارد و باز فکر کودتا توسط سپاه را در سر می پروراند تا پاس دادن شیخ و شاه به هم را تکرار کند. اما نمیداند که زمان آن دیگر گذشته است.
امروز دانشجویان به بدرستی به این آگاهی رسیده اند که شعارهای درستی را انتخاب کرده و بر آنها تاکید کنند، شعارهایی مثل ”مرگ بر ستمگر- نه شاه می خوایم نه رهبر“ و ” ” نه شاه میخواهیم، نه رهبر- نه بد میخواهیم، نه بدتر“ قلب دیکتاتوری را در هر شکل و لباس نشانه گرفته است. چون تجربه حکومت پهلوی و سلسله شاهان و حکومت جمهوری اسلامی نشان داده که هر کسی طولانی مدت در راس یک سیستم قرار گیرد چه به شکل موروثی و چه به شکل ولی فقیه، دیکتاتوری و استبداد را بازتولید میکند. تعدادی آگاهانه یا ناآگاهانه و ساده انگارانه میخواهند این شعار را بر علیه یک فرد یعنی محمد رضا شاه ربط دهد تا بتوانند بگویند که شاه مرده و دیگر این شعار ضرورتی ندارد در حالیکه اساسا این شعار علیه فرد مشخصی نیست. شاه فقط محمد رضا شاه نبود. در تاریخ ایران شاهان بسیاری داشتیم. همچنان که الان در کشورهایی چون انگلستان و کانادا هم سیستم شاهنشاهی برقرار است گرچه به شکل و سبکی جداگانه. این شعار به یک شیوه حکومتی اشاره دارد و حکومت سلطنتی را در کنار حکومت مذهبی می گذارد و میخواهد هر گونه حکومت مبنی بر دیکتاتوری را نفی کند. من به کسانی که این شعار را میدهند، درود می فرستم که از امروز مرز خواسته های خود را بروشنی مشخص میکنند. و این در برابر تلاشهای کسانی است که میکوشند به انحا مختلف از گذشته ننگین و جنایتکارانه شاهنشاهی در ایران دفاع کنند و دستهای خود را پاک جلوه دهند. کسانی که می خواهند حافظه تاریخی ما را پاک کنند و در برابر جنایاتی که خمینی و رژیم مذهبی اش در ایران انجام داد، دوران شاه را دوران طلایی و تمدن بزرگ جلوه دهند. اگر امروز این روشنگری انجام نشود فردا دوباره با فریبی بزرگ روبرو خواهیم بود. من از انقلاب بر علیه سیستم موروثی و دیکتاتوری شاهنشاهی هرگز پشیمان نیستم. اما از اینکه شاه با پروار کردن آخوندها نگذاشته بود این مردم آخوندها را بخوبی بشناسند و نهایتا نیز آنها را جانشین خود کرد، ناراحتم. اما اینبار دیگر اجازه نخواهیم داد هیچ فرصت طلبی بر گرده مردم سوار شود. عصر آگاهی و روشنگری است و ابزار آنرا نیز در دست داریم. با صدای بلند همراه دانشجویان می گویم: نه شاه نه رهبر بلکه انتخابات آزاد و حکومت مردمی!
عاطفه اقبال - ۲۶ دی ماه ۹۸
کامنت ها در فیسبوک:
همه امیدوارند که آینده بهتر از گذشته و گذشته هاشود امین
من کاملا مخالف نظر شما هستم ، با کمال احترام ! همه پرسی بعد از دور ریختن این رژیم به سطل زباله!! اگر مردم شاهنشاهی رو ترجیح بدهند من و شما قطره ای بیشتر نیستیم. شما نمی تونید از لحن ما اجازه نخواهیم داد استفاده کنید!
مریم عزیز من هرگز ننوشتم ما اجازه نمی دهیم که مرد م انتخاب کنند! نوشتم که اجازه نخواهیم داد فرصت طلبان بر گرده مردم سوار شوند. ضمن اینکه اگر اینطور باشد فردا باید رژیم جمهوری اسلامی را هم به رای بگذاریم. یا در آلمان باید برای رژیم نازی هم رای گیری کنند! همه پرسی مربوط مسائل مشخص میباشد نه به نوع رژیم . دنیای تمدن امروز جمهوری است و با انتخابات آزاد هر چند سال برای انتخاب یک فرد نه اینکه یک فرد مادام العمر بر گرده ملت سوار شود.
کدوم فرد عاطفه جان، شاه فوت کرده . اگر هم بخواد متاسفانه نمیتونه بگرده. ولی من خودم دوست داشتم که زنده میشد و برمیگشت.
در ضمن اشتباه شما همینجاست ، چون هنوز فکر میکنم یک چند سالی که از رفتن شاه گذشت ایران رو به سراشیبی نیستی هدایت شد!
درود فراوان بر شما. چه به جا نوشتيد.
فرح پهلوی اخیرا در مصاحبه ای به سپاه و ارتش میگوید که هوای مردم را داشته باشند و کشتار نکنند! راستی فرح خانم چرا همین حرفها را آنروز ها در تهران به ارتش و گارد شاهنشاهی تحت امر همسرش نمی زد. این جماعت جرات نکردند یک موضع گیری علیه قاسم سلیمانی جلاد داشته باشند. اردشیر زاهدی او را سردار خواند! رضا پهلوی که رویش نشد علنا عزاداری اعلام کند کاملا سکوت کرد. این خانواده فکر میکنند حالا که خمینی و آخوندها بیشتر جنایت کرده اند دیگر روی خودشان را می توانند بزور سفید کنند و دستهایشان را از خون و غارت مردم بشورند. نه جانم شعار همان شعار است. نه شاه میخواییم نه شیخ هیچ چیز عوض نشده است.
عاطفه جان نه بعنوان اینکه جنایات انزمان را نادیده بگیرم ولی لااقل یاد گرفتیم انسان ب تغییر میکند و یاد گرفتیم دنیای امروز فرزند بجای پدر زن به جا ی همسرش محاکمه نمیشود البته این به معنای پشتیبانی از سلطنت نیست
گفتهای اینها را وقتی گوش میکنی، فقط استرس به انسان وارد میکند.
فرصت طلبان امروز به میدان آمده اند تا هر چه را در زمان سلطنت گذاشت را انکار کنند. گویا که در دورانشان همه رفاه و آرامش و آزادی بیان داشته اند.
در زمان مرحوم شوهرش، چه که در حق ملت نکردن،.هم را فراموش کردن، مشتی فرصت طلب.
مسئله این است که میخواهند به دیگران هم بقبولانند که آنگونه نبوده است و واقعیات را وارونه جلوه دهند.
از روشنگري بسيار ارزنده تأن سپاس گذارم
ان روز نداستيم چه ميكنيم و ملايان قرن هجر روي كار امداد كه ما را به دوران ١٤٠٠پيش و قوانين عقب مانده ان دوران من شرمندهام
واقعا بیتای عزیز درست میگوئید، آخوندهای قرون وسطی سرکار آمدند اما من از انقلابم علیه دیکتاتوری پشیمان نیستم. از اینکه این آخوندها سرکار آمدند و بسیار بیشتر از شاه جنایت کردند ناراحتم اما آمدن آخوندها کار انقلاب ما نبود کار نیم قرن پرورش آخوندها و حقوق ماهانه دربار برای چاپلوسی کردن از شاه سرمنبر بود. کار نیم قرن اجازه دادن به خرافات مذهبی در مملکت بود که شاه به آن دامن می زد و خود را سایه خدا مینامید و در باغ دربار با امام زمان ملاقات میکرد. کار ساختن مسجد در همه محلات بود که آخوندها ذهن مردم را با خرافات پر کنند. کار نداشتن احزاب آزاد در کشور و تک حزبی کردن بود. متاسفانه آری اینها دست بدست دادند و موجودات قرون وسطی بر کشور ما حاکم شدند اما اینها هم دورانشان بسر رسیده است نازنین.
عاطفهی عزیزم!
شعور امروز را اگر چهل سال پیشتر میداشتیم، باور کن نه به دنبال خمینی براه میافتادیم و نه به دنبال مهدی و مسعود و حسن و اکبر و غیره.... و نه اصلا به دنبال انقلاب!! بلکه رفرم! که رفرم داروی آنزمان ما بود!... در حقیقت میبایست در آن جایگاهی که شاپور بختیار گفت: اینها برای ویرانی ایران ماموریت دارند! به خود میآمدیم و به اندیشه فرو میرفتیم و تصمیم دیگری میگرفتیم! پس ما هم بیش از همه مسئولیم!!
ما مردمی شیعهزده از صدها سال پیشتر هستیم که این بیماری اجتماعی را با خود در دوران صفویه به اوج رساندیم و پدران ما هورا کشیدند و در دوران قاجاری به گندابی بدل کردیم! و پدران ما هورا کشیدند... و آنگاه کسی که او هم از همین گنداب آبشخر داشت ولی شاید کمتر بیمار بود (حال به هر دلیل) برخاست و تا حد شعور و توان کارهایی کرد و آنگاه باز در پس همان بیماری مذهبی و تاریخی قدرت را به پسر خود سپرد... و پدران ما هورا کشیدند و همراهش بودند...
و نسل پیشتر که میبایست زلالتر باشند به جای نشاندن میهن به جایی بالاتر، تمام آن کردهها و ساختههای نیمبند آن پدر و پسر را هم ویران کردند و با نام انقلاب! نه به ادامهی سازندگی که به ویرانی دست زدند و با انتقاد از آن پدر و پسر کمتر بیمار!، سلسلهی آنان را به همراه نظام پادشاهی برانداختند، با این امید که بهتری خواهد آمد!... و کسی به نام خمینی را بر جای آنها نشاندند و اینبار پدر و مادر و خواهر و برادران ما هورا کشیدند و تصویرش در ماه دیدند!
حال با این شعور امروز تمام این ماجراها را به عنوان یک فیلم نگاه کنیم... چه میبینیم؟
نظر من این است که نظام ۵۳ سال پهلوی با تمام بیماری و خطاکاری خود و انتقادهایی که به آن وارد است تا امروز بهترین نظامی بوده که بعد از اسلام در این سرزمین به قدرت نشسته است....
آینده چه خواهد شد؟ باز در دست ما و فهم ملی ماست... اما یک مورد را فراموش نکنیم که هر کسی با هر عقیده و مرامی هم حق زندگی در این کشور را دارد و هم حق دفاع از عقیده و مرام خود را بی آنکه مورد تمسخر قرار گیرد... البته تا زمانی که منافاتی با مساله ملی و امنیت شهروندان نداشته باشد...
امروز به باور من رضا پهلوی تنها کسی است که میتواند با جایگاهی که دارد، ملت ایران را از این پیچ خطرناک عبور دهد! و صد البته نه به عنوان شاه آینده یا رهبر بعد از این نظام که به عنوان یک شهروند دارای جایگاهی ویژه!... حال بعد از این عبور موفق چه تصمیمی ملت در مورد او خواهد گرفت، آن دیگر باز به بعد از این دوران مربوط میشود و به حوادثی که رخ خواهد داد... به یاد آوریم که ملت انگلستان درست بعد از جنگ، چرچیل که آنها را در جنگ دوم جهانی به پیروزی رسانده بود حتی برای بار دگر انتخاب نکردند و به او گفتند: تو نخست وزیر پیروز زمان جنگ بودی و برای اینزمان دیگر مناسب نیستی!
سیاست یعنی بهره بردن درست و به دور از احساسات از امکانات و داشتهها به نفع اجتماع... امروز تا من و تو ما نشویم، هرگز به فردای بعد از این نظام که کابوس این سرزمین است، نخواهیم رسید!
با مهر بسیار مجید رحیمی
مجید جان، متاسفانه هیچ کس نمیتواند آینده را پیش بینی کند. در هر زمان با داده هایمان عمل میکنیم. شاید هم اگر آینده قابل پیش بینی بود هیچ کس هیچ عملی انجام نمیداد. مسئله این است که آنزمان بر اساس آنچه می دیدیم عمل کردیم. رفرم را این ما نبودیم که رد کردیم بلکه شاه و دستگاه سلطنتی به آن نه اهمیت داد و نه قبول کرد. رفرمیست تر از بازرگان چه کسی را داشتیم آنزمان؟ همان کسی که وقتی دستگیرش کردند در دادگاه گفت: ما آخرین کسانی هستیم که با شما به زبان مسالمت حرف میزنیم. شاه یکذره به هیچ کس اجازه نداد. به همین اصلاح طلبان آنروز چه کسی پا نداد؟ مگر شاه جبهه ملی و مصدق که میگفتند شاه سلطنت کند و نه حکومت را تحمل کرد؟ مگر بازرگان و نهضت آزادی که رفرم می خواستند تحمل کرد؟ آری درست میگویی ما مردم شیعه زده هستیم اما همین مذهب و شیعه را چه کسی در کشور هر چه بیشتر نهادینه کرد و رواج داد؟ چه کسی مسجد پشت مسجد برای باج دادن به آخوندها می داد که سر منبرها ثنایش را بگویند؟ چه کسی مقرری ماهانه برای آخوندها تعیین کرده بود؟ چه کسی با امام زمان ملاقات میکرد و سایه خدا خود را نامیده بود؟ امروز رضا پهلوی نیز همین را میگوید که " میترسم اسلام از دست برود!" کدام جایگاه را دارد رضا پهلوی؟ چرا در برابر کشتن شدن سلیمانی این مدت سکوت کرد؟ چرا مرتبا از تماس داشتن با سران سپاه و ارتش سخن میگوید؟ چرا یک کلمه از جنایاتی که شاه مرتکب شد نمیگوید و از مردم عذرخواهی نمیکند؟ ضمن اینکه مجید جان شما به من بگویید چه تضمینی داریم که این آخوندها برود کسی بدتر نیاید؟ یعنی با این تحلیل باید دست روی دست بگذاریم و بگوییم نکند نسلهای آینده بگویند چرا با آخوندها کنار نیامدید؟ ما هیچ تضمینی نداریم اما یک تعهد داریم و آن این است که هیچ دیکتاتوری را تحمل نکنیم در هر شکلی که میخواهد باشد. سلامت باشید نازنین
عاطفه جان!
دو نکتهی بسیار جالب در نوشتارت مرا به نوشتن این پاسخ واداشت
یک آنکه چه کسی تضمین میکند بعد از این نظام ننگین نظام بدتری بر سر کار نیاید که باید با تمام قوا بگویم: خود تو و من و ما و این چهل سال تجربه... و آیا مگر از این نظام بدتر هم میتواند وجود داشته باشد؟
و دوم آنکه: اشتباهات نظام گذشته را باید به عنوان آموخته و تجربه بکار گیریم و نه به عنوان چماق بر سر کسی که نه در آن زمان تصمیمگیر بود و نه پذیرش یا عدم پذیرش آن امروز و در این برهه از زمان کمکی به پیروزی بر این نظام آدمخوار میکند...
امروز ما در حالت کسی هستیم که بر فرض پدرش، پدر مرا کشته... و اکنون ما در جنگلی گیر افتادهایم ولی فرزند من در باتلاق افتاده است و هر دم فرو میرود و فقط همین کسی که پدرش پدرم را کشته است میتواند پسرم را نجات دهد! خوب حال باید من چه بکنم؟
بایستم و از چرایی کشته شدن پدرم توسط پدرش گلایه کنم و پرسش؟ یا آنکه تشویقش کنم تا پسرم را نجات دهد؟
جدا چه باید کرد؟ و امروز عقل و منطق ما به ما چه میگوید؟
نگران بعد از این نظام هم نباشیم، چون ملتی که بتواند این آدمخواران را از قدرت پایین بکشد هیچ نظام دیگری نمیتواند در برابرش بایستد... یعنی با گذاشتن نخستین قدم کج، مردم پدر از روزگارش در خواهند آورد... و من هیچ شکی ندارم....
الان این گزینه را از دست ندهیم، چرا که شاید تا سالها بعد چنین گزینهای دیگر برای ما فراهم نشود... و آنگاه بعد از نابودی این نظام میتوانیم در مورد اشتباهات و خطاکاریها و جنایات پیش از انقلاب و در دوران دو پهلوی صحبت کنیم، با دانستههای بیشتر و با آرامش بیشتر!! امروز فقط نابودی جمهوری اسلامی و استفاده از تمام تواناییهایمان باید افق ما باشد...
درود بسیار بر تو نازنین دوست مبارز و آزاده و گرمیام
مجید عزیز، من مشکلم با رضا پهلوی اساسا پدرش نیست یکبار در این رابطه نوشته ام. مشکل اتفاقا دیدگاه های خود او است. در رابطه با حکومت آینده من یقینم مثل خودت نیست ، بر اساس تجاربم میگویم بله بدتر از این هم متاسفانه می تواند بیاید. اما ما باید در مقابل حکومت جنایتکاری که امروز بر سر کار است بایستیم و تلاش کنیم اینبار با روشنگری و آگاهی بخشی حکومت مردمی سر کار بیاید. اما این بحثی تکراری و بی پایان است. هر کدام از ما بارها نظراتمان را در مورد رضا پهلوی و شاه بیان کرده و باز هم بیان خواهیم کرد. من و تو دیدگاه هایمان در این زمینه کاملا متفاوت است. اما همزیستی این دیدگاه های کاملا متفاوت که این چنین بدون توهین بحث میکند، زیبا است. ایران آینده را هم با این تکثر اندیشه و دیدگاه هایش می خواهم. سلامت باشی دوست نازنین من
عاطفه جان نازنین
اصلا انتقاد است که یک شخص یا سیستم یا نظامی را میسازد و سالم نگه میدارد... مخالفت با نظر یکدیگر یعنی تندرستی روابط اجتماعی... غیر از این میشد جمهوری اسلامی که همسایه از ترس همسایه هرگز راست نگوید.... و ما در حال بردن این نظام و این دوران به گورستان هستیم و میخواهیم راست بگوییم و آزدانه نظرات خود را بسیار متمدنانه با یکدیگر در میان بگذاریم و بهترین راه حل را بیابیم... من بارها در برنامههای مختلف گفته و باز میگویم که: هر حزب و یا هر شخصیت سیاسی اگر خود را فدایی ایران نداند، پس به درد مفت هم نمیخورد... هر کس که میخواهد باشد!!
ببخشید خودم رو وارد بحث میکنم اینروزها زیاد راجع به رضا پهلوی گفته و نوشته میشه. من شخصا هیچ نوع هواداری از ایشان ندارم ولی در یک بازی فکری فرض کنیم امریکا رضا پهلوی رو بعنوان آلترناتیو برای رژیم آخوندی برگزیند. به شخصه شیرینی پخش میکنم. نه اینکه ایشون شایسته حکومت باشه نه. نه اینکه دوباره باید مملکت رو از مافیای رفسنجانی و خامنهای بگیریم و تحویل یک اشرف پهلوی یا خرم جدید بدهیم مطلقا نه این اتفاق هرگز تکرار نمیشه.
نکته اینجاست اگر قراره در ایران دگرگونی اتفاق بیافته بدون جایگزین ممکن نیست. و بهتر از همه امریکا اینرو بر اساس تجربه شمال آفریقا و عراق میفهمه. پس لطفا فقط یک مورد جایگزین و آلترناتیو برای رهبری دوران جدید معرفی کنید واقعا فقط یک مورد که البته لکه سیاه به دامنش نباشه شما خانم اقبال شخص آگاهی هستید و تجربه شخصی زیادی دارید.من خودم در چند ماه گذشته بخصوص فقط به این موضوع فکر میکنم. واقعیت زمان گذار برای ایران رسیده میشه این رو حس کرد ولی نمیشه تصویری از بعد از گذار ترسیم کرد آیا شاهد عبور تانگهای آمریکا ئی در ایران باید باشیم یا بمبارانهای جهنمی با ب ۵۲ و دیزی کاتر و رشد بیشمار گروه تازه به دوران رسیده.
من در عراق دیدم بعد از صدام بچه ها با کلاشینکف بازی میکنند. واقعا دیدم دزدیها و غارت سیستماتیک دارو ندار مردم مظلوم عراق رو بنا بر این مطلقا آرزوی تکرار این نوع دمکراسی رو برای ایران ندارم. بازم میگم فقط یک مورد جایگزین و آلترناتیو به شرطی که دامن آلوده نداشته باشه. ممنونم که نظر من رو میخونید. زنده باشید.
گذر از استبداد ( از هر نوعش ) و رسیدن به دموکراسی و یک جامعه قانونمند تنها راه نجات ایران و ایرانی.
دو روز پیش یکی از هواداران آقای رضا پهلوی مطلب نوشته و از سپاه پاسداران و بسیجیان و نیروهای مسلح و جنایتکار نظام دیکتاتوری مذهبی بعنوان ( سر افراز باد ارتشیان و سپاهیان و بسیجیانی وطنپرست و ایران دوست ) نام برده است، و اینگونه مطالب طبعا از سکوت آقای پهلوی در مقابل مرگ یک قاتل و جانی که باعث مرگ هزاران انسان بی گناه شده بود، سر چشمه میگیرد.
در طول تاریخ ایران شما شاهی را نام ببرید که انسان نکشته باشد ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر