۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۳, پنجشنبه

مصاحبه حول رقص رهایی و در آوردن رحم زنان

با تشکر از خانم قزللو برای این مصاحبه . سعی کرده ام تا جایی که میتوانم روشن و دقیق به سئوالات پاسخ دهم. در ابتدا، مسئله " رامین حسین پناهی " را مطرح کردم. در ادامه به "تبلیغات سیاسی جهت دار" حول "رقص رهایی" و "درآوردن رحم زنان" در مجاهدین بصورت تحقیقی پاسخ داده ام. با تشکر از دوستانی که این مصاحبه را می بینند. مشتاقانه منتظر نظرها و نقدهای شما هستم. 

عاطفه اقبال - 3 می 2018



کامنت ها :

خانم اقبال گرامی ، مصاحبه شما یکی از جالب ترین مصاحبه های بیطرفانه ای بود که دیدم . نقد شما به مجاهدین و در همان حال خط بطلان بر جعلیاتی که قبلا از همین کانال در مورد رقص رهایی و یا دراوردن رحم با آب و‌تاب مطرح شده بود ، جایگاه شما را بعنوان مخالف سرسخت رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و مخالف سرسخت سیاست های غیردمکراتیک سازمان مجاهدین در بین این طیف شاخص تر نمود . امیدوارم که بقیه نیز از این نوع نگاه و روش در برخورد با سایر احزاب استفاده کرده و برای اثبات حضور خود بدروغ متوسل نشوند .

ممنونم آقای اژنگ از اینکه مصاحبه را گوش دادید و نظرتان را نوشتید. من فکر میکنم که اگر ما با شیوه برخورد جمهوری اسلامی و مجاهدین با منتقدین خود مخالف هستیم. دیگر حق نداریم به مانند آنها عمل کنیم. نباید گذاشت مرز واقعیت با آنچه که ساختگی است مخدوش شود. مجاهدین را می توان در افکار و سیاست هایشان به سخت ترین شکل نقد کرد. مجاهدین به حد کافی این جنبش را به نابودی کشیده اند که بتوان آنها در عملکردهایشان به شکل واقعی به چالش کشید اما بر روی اتهام های بدون مدرک و سند رفتن و آنها را بال و پر دادن به نظر من درست نیست. من بارها گفته ام که بخودم قول داده ام که شبیه جمهوری اسلامی و مجاهدین نشوم.

درود خانم اقبال گرامی ، متاسفانه بسیاری که نقد می کنند سازمانهای سیاسی از نوع مجاهدین ( ایدولوژیک ) را خودشان هم دقیقا آگاهانه و یا ناآگاهانه از همان ابزار استفاده می کنند ، در هرحال بازهم درود میفرستم بر صداقت و شرف شما که در دفاع از نقد اصولی و منطقی سنگ تمام گذاشتید همانگونه که در رد مزخرفاتی که به زنان مجاهد در همین رسانه و‌توسط همین مجری نسبت داده شده بود نیز چنین کردید !

با سلام به خانم اقبال
در مورد جراحی زنان شما اماری ارائه دادید و ان را منطقی و متناسب با همه ی جوامع دانستید ولی چگونه میتوان این را توجیه کرد که این افراد از همه ی زنان در همه ی رده ها نبوده اند اینها فقط شامل شورای رهبری مجاهدین هستند و خانم هدایتی هم بر فضای تبلیغاتی ایدیولوژیک حاکم بر این عمل تاکید کردند که این نه یک توصیه پزشکی بل بک عمل داوطلبانه از جانب قربانی بوده.
در مورد اتهام شکنجه حرفتان منطقی است اما ایا شما همین استدلال را از بک هموطن می پذیرید اگر بگوید من شنیده ام که در زندانهای رژیم شکنجه هست ولی من با چشم خود ندیده ام ایا این پوزیتیویسم در مورد فردی با سوابق شما که شناخت دقیقی هم از ایدیولوژی و عملکرد های مجاهدین دارد پذیرفتنی است؟ طبیعی است نمیتوان فتوا داد و حکم قضایی در مورد یک جریان صادر کرد اما نمی توان به صرف عدم حضور در صحنه جرم از تحلیل سیاسی موضوع و ابراز نظر شخصی طفره رفت

مجتبی عزیز با سلام و با تشکر که در این بحث شرکت کردید، در پاسخ به سئوال شما، بر طبق تحقیقی که من انجام و آنرا در این مصاحبه ارائه دادم، این یک عمل جراحی است که در همه کشورها همانطور که گفتم فراوان انجام میشود و دلائل مشخصی هم دارد. به شخصه فکر نمیکنم که بیرون آوردن رحم را بتوان به توصیه ایدئولوژیک ربط داد. چون قبل از هر چیز باید دلایل آنرا توضیح داد. که چرا میگفتند ایدئولوژیک ؟ چه مشکلی را حل میکرد؟ من مایلم دوستانی که نظر مخالف در این رابطه دارند بیایند به این سئوالات پاسخ بدهد. برخلاف گفته، شما این عمل در رابطه با زنان دیگری هم که سطح پایین تر داشته اند انجام شده . ولی در واقع در مجاهدین از یک مقطع به بعد دیگر همه ی زنان عضو شورای رهبری بودند ولی در سطوح مختلف. نفراتی که اسمشان در لیست 90 نفره آمده را من می شناختم الزاما سطوح بالا نبودند. در رابطه با شکنجه در سازمان، من تاکید کردم که من شاهد عینی نبوده ام برای همین بهتر است کسانی به این سئوال پاسخ بدهند که شاهد عینی بوده اند. من نفی نکردم بلکه برای نظر دادن باید در مورد آن تحقیق بیشتری انجام دهم. اما در رابطه با زندانهای جمهوری اسلامی من در رابطه با شکنجه شاهد عینی بوده ام و میتوانم با دست باز از آن سخن بگویم. ضمن اینکه من یک وقت 40 دقیقه ای داشتم که نهایتا به یکساعت و ده دقیقه کشید. یعنی زمانی برای پرداختن به بحث های دیگر نبود. من دو مورد را بطور مشخص بر اساس تحقیق هایم رد کردم . یک در آوردن رحم بدلیل ایدئولوژیک و دوم رقص رهایی. در موارد دیگر نیز تا جایی که میتوانستم توضیح داده ام. با تشکر مجدد

با سلام خدمت خانمها عاطفه اقبال و مهناز قزلو در ابتدا تشکر می کنم که این مصاحبه انجام شد و به اشتارک و در دست رس عموم گذاشته شد . ولی برای من سئولاتی پیش آمد که یکی را مطرح می کنم در مورد جراحی وبیرون آوردن قسمتی از بدن برای سلامتی شخص عمل شونده مثل آپاندیس یا همین رحم زنان یا پرستات مردان ولی شنیدم از شما دیگرانی که دراین مورد نظرداده اند که از هزار زن با ده درصد بالا یا پائین نود نفر آن هم دوباره با احتساب همان ده درصد مورد عمل جراحی حذف رحم قرار گرفته اند که باز می شود حدود ده در صد کل زنان مورد بحث ولی آیا در فرانسه که شما به آمارش اشاره کردید ویا درسایر نقاط جهان حدود ده در صد از زنان شامل حذف رحم می شوند یا ده درصد مردان شامل حذف پرستات می شوند یا مگر چند درصد مردم کل جهان شامل حذف آپاندس که رایج تر از هر دو مورد است و مختص به زن یا مرد نیست می شوند ؟ البته من جون اطلاع دقیقی ندارم برایم این سئوا ایجاد شده . درست مثل همین انقلاب ایدئولژیک یا انقلاب درونی که تا کنون جواب مشخصی از کسی در این مورد نشنیده ام یک بار هم در حدود شاید بیست و پنج سال پیش وقتی با شخثی که بحث می کرد نتوانست مرا قانع کند می خواست به زور متوسل شود که حتی مرا کتک نیز بزند که با دخالت مسئولی که ناظر وحاضر بود کار فیصله پیدا کرد طرف عذرخواهی کرد وقرار براین شد که شخص واردتری در وقت مناسبتری برایم توضیح دهد که هنوز نه آن شخص واردتر پیدا شده ونه آن وقت مناسبتر . با حترام به شما خانم اقبال ، وزیریان

آقای وزیریان عزیز، اول من باید در رابطه با آمار هزار زن یک نکته ای را بگویم. اینکه این هزار متعلق به آنزمان قبل از فروغ جاویدان میباشد. بعدها تعداد زنان بسیار کمتر شد. با تعداد کشته شدگان در فروغ جاویدان و بعد ریزشی از که از بدنه مجاهدین صورت گرفت. تعداد شاید به ششصد یا هفتصد تا میرسید که بعدها باز کمتر شد. در رابطه با این عمل جراحی، آمار نود نفره در طی یک سال نیست بلکه به مرور زمان میباشد. و اما در مورد جراحی رحم و پروستات که شما اشاره کردید بحث فراوان است. در رابطه با جراحی رحم همان موردی که من در رابطه با کارهای بسیار سنگین زرهی زنان گفتم یکی از دلایل جدی آن بود. در رابطه با پروستات نیز مشکل دیگری است که در فرصتی به آن اشاره خواهم کرد که چرا بسیاری از بچه های جوان در مجاهدین عمل پروستات انجام داده اند در حالیکه این ناراحتی در مردان در سن بالا شروع میشود. یکی از عمده ترین دلایل آن نداشتن رابطه جنسی میباشد. که حتما آنرا بیشتر خواهم شکافت.

خانم اقبال عزیز تشکر می کنم که شما زحمت کشیده جواب دادید ولی باید عرض کنم قانع کننده نبود

آقای وزیریان گرامی هدف بحث به نظر من اساسا اقناع نیست برای اینکه هر کدام از ما از جایگاهی که در آن قرار داریم و طبق تجارب خود قضاوت میکنیم و نظر میدهیم. برای همین است که من به اختلاف نظرها احترام می گذارم. مهم این است که این بحث مورد گفتگو قرار گیرد و حول آن صحبت شود تا ابعاد آن بیشتر شکافته شده و وضعیت را روشن تر کند. موفق و سلامت باشید


نقد بیشتر درونی بود. شخصن انتظار یک نقد سیاسی اجتماعی داشتم. سر مسئله حجاب فوکوس رفت روی اجبار یا اختیار. ایدئولوژیک بودن حجاب یعنی چه؟ این ترمهایی هست که زبان درونی مجاهد است. از بیرون مردم عادی میگویند این یک جریان اسلامی است. اسلام رفتارش با زن و مسئله پوشش همین است. بعدش هم در یک جامعه ای که اسلام به قدرت رسیده و چهل سال است میخواهند بیندازندش نمیشود به راحتی گفت خب حالا رهبر فلان سازمان سیاسی که پلاتفرمش هم مذهبی است، محجبه بودن امر شخصی است. منظور من نقد اساس فلسفه حجاب است. وگرنه یک برده هم اگر علاقمند به بردگی بود میتواند زنجیرهایش را نگه دارد. امیدوارم در فرصتهای بعدی و انتظار شنوندگانی مثل من این است از مسائل و مجادلات درون مجاهد فاصله گرفته شود و این سازمان را روی نقشه اوضاع سیاسی ایران گذاشت و در باره وجوه مختلفش بحث کرد. اسلامی بودنش، ضد زن بودنش، محجبه بودنش، نظامی بودنش، دیپلماسی غیر شفاف، حزب سیاسی نبودن و گروه و فرقه غیر شفاف و....اینکه این چه مخاطراتی میتواند ایجاد کند....
از تلاشت سپاسگزارم.

مهرنوش عزیز، بله نقد بیشتر درونی بود برای اینکه اساسا سئوالات در این رابطه بود. من خودم مایل بودم که بیشتر در رابطه با نقش زنان در جنبش ها و سازمانهای سیاسی حرف بزنم. اما باید به سئوالات پاسخ میدادم و این سئوالات هم بحث درونی مجاهدین می باشد و باید در رابطه با برخی از آنها یکبار تعیین تکلیف میشد. در رابطه با حجاب و مبارزه بر علیه آن در حال حاضر من آنرا مبارزه بر علیه حجاب اجباری می بینم. بنابراین در این فاز حرکت میکنم. فلسفه حجاب و اینکه اساسا به چه صورت شکل گرفت، بحث گسترده ای است که باید حتما به آن پرداخت و من هم به حد کافی در مورد آن تحقیق کرده ام که بتوانم وارد آن شوم اما جای آن در این مصاحبه نبود. من مذهبی نیستم و به حجاب هم اعتقادی ندارم. مسلما باید حجاب را به مانند بسیاری دیگر از قوانین مذهبی به چالش کشید و این از نظر من یک کار فرهنگی و گام به گام در جامعه میباشد و باید با روشنگری، زنان را به حقوق خودشان آگاه کرد ولی حق انتخاب را نباید از هیچ کس به هیچ دلیلی گرفت. از اینکه این گفتگو را گوش دادی و آنرا به نقد کشیدی متشکرم

خانم اقبال بسیار عزیز، مصاحبه دلنشین شما را با اشتیاق تا بآخر گوش کردم. با این مصاحبه بر ارادت و احترام من دو چندان افزودید. صداقت، ژرف نگری و احساسات پاک انسانی شما براستی ستودنی است و برایتان سلامتی و کامیابی در تحقق آرمانهای والای انسانی تان را آرزو میکنم.خوشحالم که در همهمه طوفانی از گرد وخاک و در هم آمیختگی حق و باطل ، من امروز صدای وجدان درونم را نیز از زبان شما شنیدم. من همیشه ضمن اینکه خود نقدهای بسیار زیادی در مورد مبانی عقیدتی، مناسبات تشکیلاتی و استراتژی مبارزاتی به مجاهدین داشته و دارم ، اما در مورد دوستانیکه چه بسا ندانسته و یا ناخواسته سناریوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را برای نقد مجاهدین تکرار میکردند ، این نگرانی را داشتم که نقد آنها به مجاهدین یک نقد ویرانگر است که فقط یک برنده دارد و آنهم جمهوری اسلامی است. وقتی که میتوان نقدهای جدی تری به مجاهدین وارد کرد که راه بگشاید و امکان تحول و تغییر فراهم آورد (اگر نه در چارچوب تشکیلات موجود که در قالب فرماسیونی دیگر)، در این فضای آلوده و مسموم، امکان رویش و بازپروری هر جوانه و بذری نیز از میان میرود و این همان هدفی است که رژیم آخوندی میخواهد. در این باره گفتنی بسیار است که در این مجال نمی گنجد. پایدار و پیروز باشید.

آقای دهای عزیز، از لطف کلام شما متشکرم. و خوشحالم از اینکه به این گفتگو توجه کردید. در واقع همانطور که حدس می زدم این حرفها، حرفهای دل بسیاری از دوستان بود که باید بیان می شد و بقول شما این فضای مسموم و آلوده را کمی پاکسازی میکرد. من سعی کردم از فرصت این مصاحبه برای اینکار استفاده کنم. دقیقا با شما موافقم که این گونه اتهامات، نقد نیست بلکه ویرانگر است و نه تنها به نفع جمهوری اسلامی است بلکه مجاهدین نیز در جهت سرکوب نقدهای واقعی از آن بهره میگیرند و اساسا مسائل اساسی تحت الشعاع اتهامات مسخره ای که جمهوری اسلامی با هدف مشخص آنرا مطرح کرده، قرار میگیرد. متاسفانه هم جمهوری اسلامی و هم مجاهدین هر دو مایلند که مخالفانشان در همین حد نازل با آنها جدال کنند و بحث های اساسی مخدوش شود. باز هم از شما متشکرم.

عاطفه عزیز مایلم به چند نکته در مورد گفتگوی شما با خانم مهناز قزللو اشاره کنم:
با شما کاملا موافقم که مجاهدین و بویژه رهبری آن پاسخگو نیستند و در فرار از پاسخگوئی، به منتقدین و مخالفین خود اتهام می زنند. با شما موافقم که اگر مجاهدین، چهل سال بعد از حکومت جمهوری اسلامی نمی توانند تغییر کنند، نه برای اینکه نمی توانند، بلکه برای این است که نمی خواهند. مثال هائی که شما زدید نیز نشان از توتالیتاریسم حاکم بر این تشکیلات دارد. از جمله جمله ای که از مسعود رجوی در مورد حجاب نقل قول کردید این موضوع را خوب نشان می دهد.
استدلال شما در مورد صحبت های بتول سلطانی در سال 88 و تطابق آن با گفته های بعدی او پس از رفت و برگشت به ایران، استدلالی درست است. این روش کار، یعنی استفاده از گفته های خود او و مطابقت دادنش با گفته های چند سال بعدش، به شنونده کمک می کند تا به صداقت انگیزه های او و صحت حرف هایش شک کند و این، "شک" بسیار خوب و درستی است.
نکته دیگر:
در یک قسمت از گفته های شما منطقی دوگانه وجود دارد. در مورد اخبار مربوط به "خودکشی و قتل های داخلی"، شما کوتاه جواب می دهید که "چون آنجا نبودم نمی توانم نظر بدهم." (خود این جمله به خودی خود اشکالی ندارد و خیلی هم درست است که وقتی آدم در مورد موضوعی اطلاعاتی ندارد، اظهار نظر هم نکند)
این استدلال اما در مورد اخبار مربوط به جراحی رحم زنان تغییر کرده و با وجودی که شما در این مورد نیز چون "انجا" نبوده اید، می بایست نظری هم نمی داشتید، بطور مفصل و با انطباق آمار جراحی رحم زنان در فرانسه و نسبت آماری این عمل نسبت به کل جمعیت، و با اشاره به دلایل مختلفی که ممکن است چنین عملی را ناگزیر کند و با اشاره به لیست 90 نفره ای از زنان در سازمان مجاهدین که ادعا می شود رحم آنها جراحی شده، این اتهام را "مسخره" می خوانید. این منطق با منطق قبلی در پاسخ به سوال مربوط به "خودکشی و قتل های داخلی" تناقض دارد. در واقع شما در پاسخ به سوال مربط به جراحی رحم زنان نیز باید با پیروی از همان منطق می گفتید که چون آنجا نبوده اید نظری ندارید. اما با قطعیت آن را "مسخره" می خوانید. این یعنی دوگانگی در منطق و استدلال.
همچنین در پایان گفتگو با لیست کردن برخی سوال ها می گوئید، مسائل مهمی هستند که باید به آنها پرداخت (که با شما و لیستی که برشمردید موافقم)، و بعد می پرسید، آیا اینها مهم هستند یا موضوع رقص رهائی و جراحی رحم زنان؟
از نظر من اهمیت یک موضوع، دلیلی برای نپرداختن به موضوعات دیگر نیست. بخصوص تا زمانی که بطور قطع و یقین نتوان اتهامات مختلف مربوط به نقض حقوق بشر در درون سازمان مجاهدین توسط یک گروه تحقیق بی طرف را بررسی کرد، هر اتهامی، "مهم" است. نقض حقوق بشر بالاترین اولویت است چرا که با کرامت و جان انسانها سر وکار دارد. مسائل سیاسی و استراتژیک هر چقدر هم مهم و مرتبط با آینده ایران، ولی وقتی ارزش های حقوق بشری زیر آن قرار بگیرد، مسائل سیاسی و استراتژیک اولویت بالاتر محسوب نشده و نمی توان به استناد به آن طرح مسائل دیگر را کم اهمیت تلقی کرد.
نکته آخر: شما با اشاره به موضوع رقص رهائی، تاکید می کنید که بسیار تحقیق کرده و با جداشدگان مختلف صحبت کرده اید، اما "حتی یک نفر" در این مورد چیزی نگفته است. یادآوری می کنم که آقای سیامک نادری که در آلبانی از سازمان مجاهدین جدا شده است، با استناد به شهادینی که خودش با آنها صحبت کرده و نیز خانم فرشته هدایتی که او نیز جدیدا از سازمان مجاهدین جدا شده است، در گفتگو با همنشین بهار در مورد رقص رهائی می گوید: می تواند تصور کند که چنین چیزی بوده. خانم هدایتی در مورد خارج کردن رحم زنان، به حداقل 120 مورد که او خبر دارد اشاره کرده و در مورد خودش می گوید در مورد او بدون ضرورت پزشکی این عمل انجام شده است.
عاطفه عزیز، با شما موافقم که هر کجا اطلاعات دقیق نداریم، نباید در مورد آن با قطعیت نظر داد، اما متاسفانه شما در گفتگوی خود این منطق را کامل رعایت نمی کنید.
نکته آخر: در مورد مریم رجوی و روسری او می گوئید، موضوعی شخصی است و حتی اگر او با روسری رئیس جمهور شود با آن مشکلی ندارید. در جای دیگر شما به نقل از مسعود رجوی می گوئید که او گفته است "خواهران ما حتی در جامعه بی طبقه توحیدی و حتی دراون دنیا هم باید حجاب داشته باشند." آیا واقعا در چنین دستگاهی می توان پوشش و روسری زنان در سازمان مجاهدین را موضوع یا انتخابی شخصی دید؟ روسری در تشکیلاتی مانند مجاهدین کاملا سیاسی و به قول شما ایدئولوژیک است. روسری سمبل دخالت دین و مذهب و یک ایدئولوژی توتالیتاریستی است، موضوعی شخصی نیست. چطور شما می گوئید اگر مریم رجوی با همین روسری رئیس جمهور هم شود با آن مشکلی ندارید؟ روسری بر سر مریم رجوی در یک منصب رسمی، نشانه ای محکم و واضح از دخالت دین و ایدولوژی در سیاست است. حاصل چنین تداخلی، همین رژیم جمهوری اسلامی است. تجربه دوباره ای لازم نیست تا معلوم شود نتیجه اش چه خواهد بود.
خوشحالم که می توانیم با هم اختلاف نظر داشته باشیم. پاینده باشید.

Javad Riahi 

دقیقا.👍 این تناقضات خانم اقبال است در حالیکه خانم هدایتی بتازگی از مناسبات فرقه رجوی جدا شده است و کاملا منصفانه و با مطالعه و تحقیق و تجربه شخصی بحث میکند و من خودم با خانمی که از شورای رهبری جدا شده و در حال حاضر از مجاهدین حق السکوت میگیرد صحبت کردم و ایشان اولین شرطشان این بود که هیچگونه نامی از ایشان بمیان نیاید در رابطه با رقص رهایی صد درصد تاکید گذاشت که همگی باید از مسیر مریم به رهبری وصل شوند و دقیقا ازداوج شرعی و ایدیولوژیک بوده با تمسک به سوره محمد و اشاره به طلاق زید پسر خوانده محمد و ازدواجش با پیامبر اسلام و این خانم اضافه کرد که بخشی از هدایای رجوی به این خانمها لباس شخصی و زیر زنانه از بهترین برندها ی مارکت بوده است
و با توجیح مجاهد برگشت ناپذیر و شورای رهبری ناموس ایدیولوژیک نام گرفته است و بسیار موکد تاکید داشت که برادران به کل از این مباحث لایه تشکیلاتی شورای رهبری بیخبر هستند.

حنیف عزیز قبل از هر چیز بگویم که من از نقدهای دوستان بسیار استقبال میکنم. و از شما متشکرم که در این مصاحبه دقیق شدید و اختلاف نظر خود را بیان داشتید. و اما در مورد نکات مورد اختلاف : شما به دوگانگی برخورد من در رابطه با مسئله بیرون آوردن رحم زنان و مسئله شکنجه ها اشاره میکنید. مایلم روی این مورد تاکید کنم که در آوردن رحم زنان به من ربط پیدا میکند برای اینکه در همان زمان هم که در مجاهدین بودم شاهد مشکلات بسیار زنان مجاهد در این رابطه بودم. که علل آنرا برشمردم که یکی از مهمترین آنها همان کارهای سنگین نظامی زنان بود و دیگری مسئله عدم آگاهی در رابطه با بهداشت زنانه که من بعدها در بیرون با آن آشنا شدم. پس این مورد کاملا در حیطه پاسخگویی من محسوب میشد و اتفاقا برای همین هم روی آن تحقیق کردم. همانطور که در مصاحبه نیز گفتم من مایلم یک نفر بیاید و با دلیل و منطق بگوید که در رابطه با بیرون آوردن رحم ها اگر آنطور که میگویند عمدی وجود داشته توجیه مجاهدین چه بوده و رسیدن به اوج ایدئولوژیک را چگونه توضیح میدادند؟ چون همانطور که خود شما می دانید مجاهدین و بطورخاص مسعود و مریم رجوی قبل از اقدام به چنین کارهایی معمولا نشست های ایدئولوژیک برای آن میگذارند تا زنان را توجیه کرده و آنها اساسا خودشان با رضای ایدئولوژیک!! به اینکار تن دهند. آیا چنین نشست هایی هر چند در سطح محدود وجود داشته است؟ من که هر چه جستجو کردم کمتر یافتم. مگر اینکه بگوییم در رابطه با جراحی پروستات مردان که اتفاقا مشکل آن در مجاهدین بسیار بیشتر از بیرون آوردن رحم زنان است و من مواردی را از بچه های جوان دارم که تاسف انگیز است. در همین رابطه نیز خود مسعود به چند مرد جوان که ناچار شده اند اینکار را بخاطر مشکلات پروستات انجام دهند گفته است که شما از ابتلای ایدئولوژیک عبور کردید و الان سطح بالاتری دارید!!! یعنی مجاهدین بعد از اینکه مسئله بیرون آوردن رحم و عمل پروستات انجام میشده آنرا " ابتلای ایدئولوژیک " می نامیدند تا به این وسیله به علل های اصلی آن پاسخ ندهند. در مطلبی بصورت جداگانه به این مسئله مفصل پرداخته ام و منتشر خواهم کرد. من اصرارم در این است که دوستان به این مسائل بصورت مستدل برخورد کنند و نه به شیوه پروپاگاندا.

و اما حنیف عزیز، در مورد بحث " شکنجه، کشتن افراد و قتل های داخلی" همانطور که در گفتگو نیز به آن اشاره کردم، چون شاهد عینی نبوده ام، نمیتوانستم در مورد آن دقیق صحبت کنم. و اتفاقا تاکید کردم باید حرفهای کسانی که شاهد عینی بودند را شنید و بر اساس آن قضاوت کرد. و اشاره کنم که در این سئوال من متوجه سئوال خودکشی نشدم. چون در رابطه با خودکشی من شاهد موارد آن بوده و در رابطه با آن نیز خواهم نوشت. ضمن اینکه بحث اصلی ما چنان که خانم قزللو از قبل تاکید کرده بود در رابطه با بحث زنان در سازمان های سیاسی بود و من برای چنین سئوالی آمادگی ذهنی نداشتم، با توجه به وقت کم برنامه که نهایتا نیز تقریبا دو برابر شد. در رابطه با این موضوع من فکر میکنم کسانی که شاهد عینی بوده اند تا بحال توضیح داده اند و میشود به این مصاحبه ها مراجعه کرد. در رابطه با رقص رهایی همانطور که در این گفتگو توضیح دادم چون مبنای آن بر مصاحبه بتول سلطانی در آن شرایط مشخص است من آنرا رد میکنم. چون اگر مصاحبه او را برداریم تمام این حدس و گمانهای بعدی نیز بر باد می رود. توجه داشته باشید که من رقص رهایی را به صفت آن چیزی که بتول سلطانی توصیف میکند می گویم یعنی " لخت شدن زنان و رقصیدن دسته جمعی آنها روی یک ملافه سفید مقابل مسعود و رابطه جنسی جمعی زنان با مسعود رجوی " !! این مسئله به نظر من کاملا مسخره است و از همان ذهنی برمی آید که قرص های حاملگی را در خانه های تیمی پیدا میکرد. تا زمانی که یک نفر شاهد عینی بی طرف و مستقل نیاید در این خصوص توضیح بدهد من حتی طرح آنرا لوث کردن بحث های جدی تری که وجود دارد، میدانم. درمورد روسری خانم رجوی اختلاف نظر من و شما و شاید بسیاری دیگر باشد. و این اختلاف نظر از نظر من طبیعی می باشد.


Hanif Hidarnejad
عاطفه عزیز من با این گفته شما کاملا موافقم که "رقص رهایی به صفت آن چیزی که بتول سلطانی توصیف میکند، یعنی لخت شدن زنان و رقصیدن دسته جمعی آنها روی یک ملافه سفید مقابل مسعود و رابطه جنسی جمعی زنان با مسعود، مسخره است."
اول اینکه رابطه آزاد جنسی هر دو فرد بالغ، موضوعی است که به خود آنها مربوط است. در مورد این موضوع، یعنی "رقص رهائی"، اینکه به چه شکل و در چه حد بوده، یک موضوع است ولی نکته مهمتر از نظر من (اگر چنین چیزی و در هر حدی و به هر شکلی واقعی باشد)، سوء استفاده از قدرت در برقراری رابطه جنسی، سوء استفاده از اعتماد رهروان و پیروان فکری و قائل شدن امتیاز خاص و ویژه برای یک فرد برای انجام رابطه ای و ممنوع کردن همان رابطه برای دیگران می باشد.
متاسفانه بخشی از افکار عمومی در چنین مواردی در درجه اول "جنسی بودن" موضوع را مهم می بینند. حال آنکه از نظر من عدم صداقت، سوء استفاده از اعتماد دیگران، سوء استفاده از قدرت و موقعیت، شفاف نبودن و پاسخگو نبودن است که مهمتر می باشد.

Atefeh Eghbal
اتفاقا حنیف عزیز، عنوان " رقص رهایی " که بتول سلطانی مطرح کرد، همین توصیف است که شما هم با من در مسخره بودن آن موافق هستید. رابطه جنسی بحث کاملا جداگانه ای که در مورد آن هم شهادت مستقیم تا بحال غیر از بتول سلطانی حتی جداشدگانی مثل مریم سنجابی و ... که در ایران نیز هستند نداده اند. همه ی حرف این است که همه بر اساس حدس و گمان مبنا را گذاشته اند حرفهای بتول سلطانی و اساسا به این تناقض آشکار دو مصاحبه او نمی پردازند. من در همان ابتدا به بتول سلطانی پاسخ دادم و از او خواستم که به این تناقض پاسخ دهد تا کنون که حدود 9 سال میگذرد پاسخی نداده است!! باید پرسید چرا؟ ولی همانطور که شما هم میگوئید متاسفانه دوستان در درجه اول " جنسی بودن " رابطه را مهم می بینند و به دیگر موضوعات مهم نمی پردازند. اینکه این عقد رسمی مثل باورهای آخوندها که زنان را صیغه محرمیت می خوانند چه معضل مهمی در دستگاه عقیدتی رهبری مجاهدین است. دستگاهی که زن را دارای صاحب و قلاده به گردن می داند! این دستگاه بغایت ارتجاعی و عقب افتاده است و باید از سر تا ته آن تیغ کشید و اعتراض کرد. بحث سوء استفاده از اعتماد افراد چه زن و چه مرد است. عدم صداقت. شفاف نبودن ...من از این موارد بسیار زیاد دارم که در بحثی جداگانه به آن خواهم پرداخت. برخورد مجاهدین با مقوله زن است که بشدت ارتجاعی و هم عقیده با آخوندها است. وگرنه بودن یا نبودن رابطه جنسی به نظر من در وحله اول مهم نیست. در چنین دستگاه ایدئولوژیکی میتوان به هر کاری دست زد. این دستگاه را باید شکافت و توضیح داد. همه ی حرف من همین است.

Amir Daha
خانم اقبال ، حنیف عزیز، دوستان گرامی، قبل از هر چیز صادقانه بگویم که من از اینکه برخی دوستان بناچار و شاید از روی ضرورت به چنین بحث هایی وارد میشوند ، خوشحال نیستم . من بر اساس تجربه ای شخصی احساس میکنم در پشت این افشاگری‌های لازم و گاه برحق ، سیاست پیچیده تری پنهان است که میکوشد پتانسیل نهفته در انگیزه های اعضای جدا شده مجاهدین را به باتلاق بیهودگی و نومیدی و انفعال بکشاند. به باور من مشکل اصلی تمام جدا شدگان از مجاهدین با رهبری سازمان در این بوده و هست که چرا به آرمانهای آنها و اعتماد شان خیانت شده است. انگیزه های پاک انسانی اعضای مجاهدین لااقل برای شماها که خطاب این نوشته هستید پوشیده نیست. همچنان که عاطفه عزیز نیز در مصاحبه اش اشاره کرد شما همگی برای پرداختن و فدای دار و ندار تان به این عرصه پا گذاشته بودید ، و این پتانسیل همچنان باقی است و برای رژیم جمهوری اسلامی میتواند در فرم دیگری مایه تهدید و درد سر باشد همچنانکه برای سازمان مجاهدین نیز. از این رو این پتانسیل باید منحرف شود به بحث هایی که نتیجه اش همین باشد که ما شاهد هستیم. من فکر میکنم یافتن سرنخ انگیزه های دامن زدن به چنین بحث هایی کار سختی نیست. جمهوری اسلامی و مجاهدین هر دو نمی‌خواهند که پتانسیل بزرگ اعضای جدا شده مجاهدین در مسیر منطقی مبارزاتی اشان قرار گیرد و از این رو از چنین فضای مسمومی استقبال می‌کنند. دوستان عزیز ما راه را گم کرده ایم.!!!

Amir Daha
دوستان بسیار عزیز و دردمند. قهرمان عزیز، فکر نمیکنم کسی دچار این برداشت غلط باشد که به سازمان مجاهدین آن انتقاداتی که اعضا رها شده و از بند رسته برشمرده اند اصلأ وارد نبوده و یا نباید در مورد آنها و یا بخشی از آنها سخن گفت. از قضا در مورد هر جریان سیاسی و بویژه سازمانی با ادعاهای مجاهدین باید که هر چه آلودگی وغش و ناپاکی را در مقابل آفتاب حقیقت قرار داد. بحث من بیشتر این است که اولا همانگونه که عاطفه عزیز نیز خاطر نشان کرد نقد هاباید مبتنی بر فاکتهای واقعی و عینی باشد و نه بر اساس حدیث و یا تحلیل این یا آن فرد، دوم اینکه زبان و بیان نقد ما باید مبتنی بر یک تحلیل واقع بینانه از آرایش صحنۀ سیاسی باشد ( و اینکه النهایه چه جریانی از آن بیشتر سود خواهد جست), و سوم اینکه از بیان نقد در تحلیل نهایی چه دستاوردی خواهیم داشت و به چه هدفی خواهیم رسید. اگر نقد کردن بخاطر آسیب دیدگی و آزردگی فردی و یا جمعی باشد و تخلیۀ فشارهای روحی و روانی که بر تک تک ما رفته، در اینصورت ما دستاورد چندانی نخواهیم داشت. اما اگر هدف مبارزه با یک جریان و یا تفکر غیر دموکراتیک باشد و نیز ادامۀ تلاش برای آرمانهای آزادی‌خواهانه ای که توسط رهبران مجاهدین نابود شد و به باد فنا رفت، در اینصورت شاید راههای موثرتر و نتیجه بخش تری هم وجود داشته باشد. راههایی که هم مجاهدین و هم رژیم جمهوری اسلامی هر یک بنوعی از آن آسیب می‌بینند و در تقابل با اهداف و خواسته های آنهاست. من همانطور که قبلاً هم نوشتم ، عزیزان ما راه خود را گم کرده ایم، بیایید آنرا بیابیم !!!!


Hanif Hidarnejad
امیر داها و صادق کاظمی عزیز، ممنون از نظرات شما.
اگر اصل را بر این بگذاریم که مبارزه بر علیه جمهوری سلامی برای جایگزین کردن ارزش های انسانی، مترقی و دمکراتیک است و اگر بپذیریم که پیوستن و جدائی ما به به سازمان مجاهدین نیز در همین کادر قابل فهم است، در این صورت این بحث و جدل و انتقاد از یکدیگر را در ادامه همان آرمانها و ارزش ها می دانم. ما در تشکیلات سازمان مجاهدین یادگرفته و اینچنین "تربیت" شده بودیم که از خود نظری نداشته، تحلیل نکنیم و دست آخر فقط هورا بکشیم و اطاعت کنیم. در دنیای مدرن، لازمه انتقاد از هم، داشتن نظر و اندیشه مستقل است. این یعنی بریدن زنجیرهای نامرئی تشکیلات که مانع از اندیشیدن مستقل ما می شد. بنابراین به نظر من این بحث ها به ما ضرری نمی زند. البته زبان و لحن ارتباط خیلی مهم است و اینکه ما تا کجا با احترام و با منطق و استدلال حرف زده و همدیگر را نقد می کنیم. اگر این ها رعایت شود، مطمعنا این کار در یک نگاه کلی در راستای تفکر نقادانه و در مسیر مبارزه برای جایگزینی ارزش های دمکراتیک قابل فهم خواهد بود. بی تردید این بحث ها بخشی از وقت ما را به خود اختصاص می دهد، اما هرکس مطمعنا می تواند آن را در برنامه روزانه خودش اولویت بندی کرده و به مقدار لازم برایش جا باز کند. شاد و سرفراز باشید.

Mithra Mirzazadeh
در این مورد مشخص ؛ / تعرض جنسی / و نه رابطه جنسی آنچه از نظر حقوق جنایی شناخته شده است / تعرض جنسی / به عنوان یک ابزار شکنجه ؛ سرکوب و تشدید سر سپردگی ؛ همراه با تحقیر جنسی به عنوان جرم و جنایت مطرح می شود . به گمان من دقیقا به همین خاطر آن را نمی توان رابطه جنسی خواند . اینکه خانم بتول سلطانپور سر از ایران به در آورد و شاید هم اکنون عامدانه اینگونه مسائل را مطرح می کند و یا شاید شاخ و برگ می دهند به خودی خود نمی تواند دلیل بر انکار کامل و رد موجودیت تعرض جنسی در تشکیلات مجاهدین باشد . اینکه چند درصد از بانوان جدا شده از سازمان می توانند در مورد اینگونه تعرض ها سخن بگویند کافی است نگاهی به تعداد اندک بانوانی مبارزی که از زندانهای رژیم آزاد گشته اند و توانسته اند از آن فجایع در رسانه ها و در جمع ها سخن بگویند بیاندازیم. من گمان می برم که تعرض جنسی با هر نام و آرم در هر مقطعی را باید مطرح کرد تا ان تابو نگردد چون مشوق و محرک اینگونه جنایات خاموش دقیقا تابو بودن انها و سکوت ( خاموشی) قربانیان آن هاست

Arash Faryadazadi
در رابطه با در اوردن رحم زنان این ناقص سازی جنسی است اصلا نیاز به مقایسه با کشور های دیگری نیست مگر اینکه مثلا بگوییم در افریقا ناقص سازی جنسی یا ختنه زنان انجام میشه حالا اونجا چند تا اینجا چند تا مهم نیست.صحبت ازقوانیین حقوق بشری دریک کشور نیست صحبت است بوکو حرام است یعنی نیرویی که در قدرت و به ارداه و رای مردم سر کار نیامده ولی با توسل با انواع زور ها انواع جنایت ها را میکند.نمیدانم چطور میشود این موضوع را توضیح داد ولی به لری تلاش کردم توضیح دهم. در رابطه با خودکشی من خودم هم اقدام به خودکشی کرده ام وقتی که راهی نبود مجبور به این کار بودیم وقتی به درجه ای از ناامیدی میرسی که راهی جز ان نیست ان را انتخاب میکنی.فرمان اهل رمادی عراق منبعی که سازمان از ان عضو گیری میکرد خودش را به اتش کشید.یاسر هم همینطور حجت نامی بود در قرار گاه همایون اوهم با گلوله ای در مغز به زندگی خود پایان داد.وقتی خیانت به اوج میرسد خودکشی اصلا کار سختی نبود فقط باید کمی ماشیه را بیشتر فشار میدادی مرحله اول خلاصیش در میرفت بعد کمی بیشتر جرعت به خرج می دادی....بنگ کاری را که من در اخرین لحظه نکردم

Sadegh Kazemi
با تشکر و سپاس فراوان از شما خانم عاطفه اقبال عزیز و محترم
از بابت مصاحبه تان با رادیو تلویزیون مانی mani
من با اشتیاق و با دقت 2 بار مصاحبه تون رو گوش کردم (که 2 ساعت 20 دقیقه شد)
این مصاحبه شما یکی از مفیدترین مصاحبه در رادیو تلویزیون مانی بود که دیدم و گوش کردم و بمن چسبید.
علیرغم اینکه من از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و از تشکیلات و از قوانین و مقررات و ضوابط این سازمان و آرتش آزادی بخش این سازمان به اندازه توان فهم و درک خودم در اشراف بوده ام ،
آما بعد از جدا شدنم از این سازمان مجاهدین خلق،
گاها با یکسری موضوعات و صحبت ها و نوشته ها و مصاحبه هایی از طرف جداشدگان مجاهدین خلق مواجه میشدم که بدلیل عدم تشخیص خودم در درست بودن و یا غلط بودن شنیده های بعضی از جداشدگان
باعث آزار مغزم میشد! و...
این مصاحبه شما که حول پاسخ به سوالات و موضوعات مطرح شده خانم مهناز قزللو گرامی بود
برای من هم نیز باعث رفع یکسری از ابهامات خودم شد
مثلاً صحبت ها و مصاحبه های خانم بتول سلطانی را بدرستی و با توضیحات منکر شدید رد کردید.
و نظرتون رو راجع به خانم سلطانی بیان داشتید
و.....
و به بویژه ارزیابی و بازبینی و نظرتون رو در رابطه با ایدئولوژی و تشکیلات سازمان مجاهدین که ربط به سوالات مطرح شده داشت ارائه دادید قابل توجه بود.
مصاحبه شما خانم اقبال عزیز
بسیار متین و منطقی و بیطرفانه و با دقت و درک بالا و تفکر صحیح بود
سپاس از شما
سلامت و شاد و موفق باشید

Atefeh Eghbal سپاس از شما خانم
گرامی .
چند ساعت پیش با چند دوست حزبی کردستان عراق و چند دوست و.... (هیچ کدام شان از جداشدگان مجاهدین نبودند) نشستیم و همگی شان با دقت بسیار گوش کردند و یکی شان در این جمع ما که کرد اربیل بود بخوبی فارسی بلد بود و...
ضمناً از من خواستند که از شما خانم اقبال عزیز، بخاطر این مصاحبه تان تشکر و قدردانی داشته باشیم

رجوی همیشه میگفت اگر خاتمی مدره است اول باید بخاطر جنایت های این جمهوری اسلامی از مردم و مجاهدین معذرت خواهی کند که درست هم میگفت.بعضی از هواداران میگویند سازمان مجاهدین اعتراف کرده که اشتباهاتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/کرده.اشتباهاتی؟ایا معذرت خواهی کرده؟جنایت با اشتباه فرق میکند.همین الان در البانی معامله ای که سازمان با دولت البانی و یو ان کرده این است که یو ان کاری به کار ملت نداشته باشد و سازمان خود حتی حقوق جداشدگان را هم پرداخت میکند.با کوچکترین حرکت یا انتقادی که یک جدا شده میکند تهدیدش میکنند که یا هر چه ما میخواهیم بکنید و بگویید یا حقوقتان را قطع میکنیم.این سازمان ابتدایی ترین حقوق انسانی انسان را نقض میکند.ایا کسی که البته به قول هوادارانش ایا کسی که اعتراف به اشتباه کرده بازهم میکند؟اگر کرد چی چه معنی میدهد. بیایید تعریفی از تجاوز داشته باشیم.تجاوز یعنی بدون رضایت کسی حریم خصوصیش را تصاحب کنی.یعنی ورود غیر مجاز به حریم خصوص .حالااین ورود بدون اجازه میتونه از طریق زور باشه از طریق تهدید باشه از طریق خوراندن داروی از خود بی خود کن باشه میتونه از طریق مواد مخدر باشه یعنی طرف مقابل را عمدا مواد مخدر بهش بدی از خود که بی خود شد مورد تعرض قرارش بدهی یا اینکه مغزش را بشوری و بجایش کلید های مورد استفاده خودت را قرار بدهی و هر موقع دلت خواست بهش تجاوز کنی.تجاوز حتما که نباید مستقیم جنسی باشد.وقتی یک مرد را از طریق امپول زدن عقیمش میکنند این خود تجاوز حساب میشه.در اوردن رحم با دستورات مغز شویی شده خود تجاوز حساب میشود.یکی بیاد نگه من گه خوردم بیاد فقط بگه من اشتباه کردم.واقعا بیاد بگه من اشتباه کردم و اعتراف کنه چه بلایی سر اعضایش اورده من شخصا میبخشم.


عاطفه جان , مثل همیشه , مصاحبه ای صادقانه , منصفانه و بی طرفانه داشتید و ممنونم . فقط نکته ای را که فکر میکنم شما در جریان نیستید را باید برای شما و دوستان بگویم . خانم بتول سلطانی ۱۳۸۵ یا ۱۳۸۶ بود که از کمپ تیپف در کنار قرارگاه اشرف , بوسیله آمریکایی ها و از طریق سازمان صلیب سرخ جهانی به ایران رفته و به شهرهای مختلف رفته بود و همکاری کرده بود و در سال ۱۳۸۸ از ایران به عراق برای آن افشاء گری های اول آمد و سال ۱۳۹۱ یا ۱۳۹۲ که حرفهای جدیدی میزد دفعه دومی بود که به ایران رفته بود .

بله رضای عزیز، همینطور است که میگوئید. یکبار از قرار او وقتی از تیف بیرون آمد به ایران رفت. و دفعه دوم در سال 89 - که من اشتباها در مصاحبه 91 گفتم - با تشکر از شما که مصاحبه را دیدید و توضیحات تکمیلی دادید.

دست درد نکنه عاطفه عزیز نکته های خیلی مهم را مطرح کردی ، ما به حد کافی از مجاهدین انتقادات بجا و درست داریم ، لازم به شایعه و انحراف کشیدن بحث های منطقی در رابط با زنان و .... نداریم

شهلا جان ؛ پرداختن به جایگاه زنان ؛ در ساختار یک سازمان در اندیشه یک فرد دقیقا بیانگر منش و کنش فرد یا سازمان و ساختار فکری بسیار مهمی است از دید من اصلا انحرافی نیست . مهم است که بدانیم چه در زمان رژیم پیشین و چه هم اکنون نیروی های / پیشگام ؟؟!!/ و مبارز این زمان و آن زمان چه دیدگاهی به نیمی از جامعه ما به بانوان ما داشته و دارند . من گمان نمی برم که بتوان کاملا اینگونه اتهامات را رد کرد چون هنوز با تک تک افراد جدا شده گفتگوی انجام نگرفته دقیقا به همین خاطر هم نمی توان کاملا قبول کرد . تنها چیزی که مشخص و برجسته است از دید من پایمال کردن ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی بانوان و ابزاری کردن انها همراه با تعرض پنهان و آشکار در بیشترینه نهادهای سیاسی است . تعرض جنسی از تحمیل یک نوع پوشش به خاطر جنسیت فرد می تواند شروع بشود و منع آرایش تا دست یازی جنسی و ازدواج یا طلاق سازمانی .خوب است که بدانیم آنانی که داعیه رهایی بخش بودن را در سر داشته و دارند تا به چه میزان ورای شعارها مرگ بر این مرگ بر ان خودشان دید واپسگرایانه و ابزاری به زنان داشته و دارند .

متیرا جان من هم منظورم بحث های منطقی و درست به جاست نه اشایعات رژیم و چون عاطفه هم از این نظر بحث می‌کرد من موافق نظرش هستم وگرنه من با جدا شده های مجاهدین نه تا حالا حرف زدم و نه اطلاهای از وضعیتشان دارم


مصاحبه بسیار محافظه گرانه ای است. گند این فرقه چنان بلند شده که جای هیچگونه محافظه کاری و شک و تردید نمی گذارد. بنظرم آمد خانم اقبال از توحش رجوی شارلاتان و فرقه پلیدش می ترسد. با اینکه چند بار تاکید کردند که من اگر حرفی می زنم بر اساس نتیجه تحقیق است ! بدین ترتیب باید از ایشان خواست تحقیقات بیشتری کنند و یا شیوه تحقیق خود را عوض کنند. چرا که چند سال و آمار را بکلی اشتباه گفتند! ایشان خیلی اصرار کردند که باید به « مسائل اساسی» پرداخت! اما تقریبا سراغ هیچ مسئله اساسی نرفتند. مثلا : آیا مجاهدین دیگر طرفداری در میان مردم دارند. دو دیگر این افراد در هم کوبیده شده سالمند ، بیمار و خورد و خمیر شده که حالا در « بیمارستان و تیمارستان اشرف آلبانی » هستندآیا اساسا توان هیچگونه مبارزه ای دارند؟ مسئله دیگر : این پول های کلانی که مریم خانم در شوهای سالانه اش در پاریس خرج می کند - که یک قلم آن پرداخت ها ی کلان به مزدورانی چون بولتن است - از چه منبعی تامین شده و می شود؟
بالاخره مسعود رجوی زنده است یا مرده و اگر ایشان سوء رابطه جنسی با زنان مجاهد نداشته پس همه آنها که در کشورهای آزاد گفته و می گویند ، دروغگو هستند؟ چریان سعید طوسی و کودکان معصوم در ایران می شود که ... می گویند تا شاهد نیاورید نمی شود حاج سعید را محکوم کرد ...
خانم اقبال رویه تان را عوض کنید . واقعا شجاع باشید فقط آرزوی شجاعت نکنید!
با اینکه خیلی فشرده نوشتم باید یادآور شوم همین فشرده را به یک دلیل عمده نوشتم و آن اینکه فرقه رجوی مسئول از دست رفتن هزاران جوان ایرانی و بی ثمر ماندن آرمانهای بزرگ آنهاست و از مهمتر همکاری با صدام دشمن مردم ایران که با پروانه او میلیونها نفر از هم میهنان ما کشته ، زخمی و افلیج و آواره شدند. مجاهدین بخاطر قدرت طلبی خود متوجه نبودند - نمی خواستند باشند که : « دشمن ، دشمن من ، دوست من نیست!»

آقای شریفیان گرامی، شما از ابتدا قضاوت خود را در مورد مصاحبه اعلام کرده اید : " مصاحبه محافظه کارانه " و در ادامه به اینکه من میترسم و شجاعت ندارم اشاره کرده اید. اما توضیح نداده اید که کدام قسمت از صحبت های من نشانه ترس از مجاهدین و عدم شجاعت و همچین چرا این مصاحبه از دید شما محافظه رانه می باشد!؟ شما میگوئید که من باید شیوه تحقیقات خود را عوض کنم!! و آمار را اشتباه گفته ام اما نمیگوئید کدام آمار را اشتباه گفته ام و آمار درست کدام است؟ شما میگوئید که به سراغ مسائل اساسی نرفته ام و یکسری سئوال در مقابل من گذاشته اید! دوست گرامی از شما که روزنامه نگار هستید و با شیوه مصاحبه آشنا بعید است که چنین نظری بدهید. در یک مصاحبه دو طرفه به سئوالات پاسخ می دهند و نه همه سئوالاتی که در جهان هستی می تواند وجود داشته باشد! خانم قزللو از من سئوالاتی کرد و من پاسخ هایم در رابطه با همان سئوالات بود. مواردی که شما مطرح میکنید جزو سئوالات این بحث نبود. سئوالات شما در رسانه ها به کرات صحبت شده و پاسخ های متعددی گرفته است. و اما در آنچه که شما بی ثمر ماندن آرمانهای بزرگ میدانید اگر به قسمت آخر مصاحبه من درست گوش میدادید متوجه می شدید که کاملا این مسئله را باز کرده ام و در مورد آن مفصل توضیح داده ام. آقای شریفیان گرامی! به نظر من شما نیز باید شیوه نقدتان را کمی بررسی کنید. در یک مصاحبه الزاما آنچه که شما در ذهن دارید را مطرح نمیکنند مگر اینکه مصاحبه گر خود شما باشید. نقد بر روی آنچه که سئوال شده و پاسخ گرفته متمرکز است و شما میتوانید با ذکر موارد مشخص، آنها را نقد کنید که از آن بغایت استقبال میکنم. ضمن اینکه به این مهم اشاره کنم که شاید هیچ کس به اندازه من از شرایط اعضای مجاهدین از سال 2010 به بعد نگفته است. بخصوص تاسیس کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی در سال 2013 که سه سال بطول انجامید تمامی تلاش هایش بیرونی کردن همین مسائل اساسی بود که شما امروز به آن اشاره میکنید مثل بیمار و سالمند بودن اعضای مجاهدین و و پرداخت های کلان به سیاستمداران .... به شما پیشنهاد میکنم اگر آنزمان فرصت پیگیری کمپین ما را نداشتید به سایت آن مراجعه کنید تمامی این موارد بسیار تیزتر از اینکه شما میگوئید بصورت مستند در آنزمان مطرح شده است. با احترام - سایت کمپین : https://campaignliberty2013.blogspot.com/

هماگونه که برایتان در پیام نوشتم بهتر است صحبت کنیم .اگر صلاح می دانید...

آقای شریفیان من پیام شما را ندیدم چون پیام های خصوصی را زیاد دنبال نمیکنم. اما من همیشه ترجیح داده ام بحث های این چنینی عمومی باشد که تمامی دوستان بتوانند بخوانند. این بحث ها برای روشنگری افکار عمومی بسیار مفید است در حالیکه بحث خصوصی یک بحث دو نفره است که فایده ای ندارد .

مصاحبه را دیدم قبلا ندیده بودم ، بسیار افسوس خوردم به حال سازمانی که تا کجا ایدئولوژیک سقوط کرد و بحثها را تا کجا به انحراف برد و چگونه به همه رنجها و خونها خیانت کرد.و به اعتماد مردم چگونه یک رهبری روانی میتواند خیانت کند.


از کسانی که در رابطه با این موضوعات "شاهد عینی" بوده اند، دعوت میکنم که مرا در گزارشات تحقیقی ام یاری کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر