۱۳۹۹ خرداد ۲۶, دوشنبه

آرایش و من

هرگز تمایل به آرایش نداشته ام. به جواهرات و زیورآلات نیز دل نبسته ام. از کودکی اینگونه بودم. مادر را نیز همیشه اینگونه دیده بودم. بدون آرایش و ساده. فقط موهایش را رنگ میزد. رنگ شرابی بسیار خوشرنگ که هنوز رنگ آن مرا به رویا می برد. شاید فقط چند بار او را با موها و صورت آرایش کرده دیدم. می نشستم و غرق زیبایی اش می شدم. آن چند بار هم در عروسی خواهر و برادر بزرگترم بود. مادر حتی کرم نرم کننده به صورتش نمی زد و تا به آخر هم صورت صاف بدون چروکی داشت. من نیز شاید این سادگی را از مادر به ارث برده باشم. گاه وقتی به مراسم ازدواج یا شب نشینی دعوت شوم به مثابه یک بالماسکه خودم را به بازی می سپارم اما در زندگیم بسیار کم به آن تن داده ام. بخصوص در زندگی روزانه سادگی را دوست دارم. این عکس بدون اینکه خودم متوجه باشم، سه سال پیش در مراسم عروسی توسط یکی از بچه های فامیل گرفته شده. من وقتی به خودم برسم ماکزیمم این میشود. 🙂
عاطفه اقبال - 15 ژوئن 2020

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر