۱۳۹۶ شهریور ۱, چهارشنبه

بیاد محمودم، آنکه جانم بود


سحرگاه امروز در تابستان داغ سال ۱۳۶۰ او به قتلگاه می رفت و من در زندان قزل حصار محبوس بودم و دلم به این خوش بود که محمود دستگیر نشده است! سحرگاه امروز با طلوع خورشید تن زخمی او را بر روی برانکارد به رگبار بستند. صدای گلوله ها خواب پرندگان را آشفت. من در زندان از خواب پریدم. از پنجره کوچک سلول که به آسمان نگریستم، خورشید چون گلوله ای خونین در حال طلوع بود. محمود به خواب ابدی رفته بود و من هنوز نمیدانستم. ۱ شهریور ۱۳۶۰ در زندان اوین، محمود محبوبی، همسرم را در حالیکه از شدت شکنجه نمیتوانست سرپا بایستد. بر روی برانکارد به قتلگاه بردند. محمود شب قبل به مادرش زنگ زده و گفته بود به عاطفه بگوئید : من هیچ نگفتم. هیچ! بگوئید که دوستش دارم.... و من حتی اگر نمی گفت می دانستم که در زیر شکنجه های وحشیانه دژخیمان هیچ نمیگوید. من او را می شناختم. محمود جانم بود. زندگیم بود. نفسم بود. نوشتن از او هنوز هم برایم راحت نیست. بعد از اینهمه سال دژخیمان آنچنان وحشتی راحاکم کرده اند که حتی عکس هایش، حتی عکس هایمان را از من دریغ کرده اند. بغض راه نفسم را بسته است. بگذارید در فرصتی دیگر از اویم سخن خواهم گفت.

عاطفه اقبال – 1 شهریور 1396 برابر با 23 اوت 2017






ناشناس

 کامنت ها از سایت دریچه زرد

  مانی :

باسلام، بیان چنین احساسی پس از۳۶ سال، بیش وپیش ازاینکه محمودش را معرفی کند، عشق را بازتاب میدهد. همان چیزی که رجوی می خواست چنین گوهربی بدیلی را دروجود مجاهدین نفی ومطرودکرده وخود را جانشین عشق سازد. خوشا که عشق فراترازهر بازی سیاسی وکسب قدرت ، خود بدیلی برای جوهره انسانی است. رجوی با شگرد خاص خودش، هرگونه عشقی را جزعشق به خدا ومردم نفی می کند. اما کسی که عشق را نفی می کند، پیش وبیش ازهرکس دیگری خدا وخلق را نفی میکند.

۴ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۶

حقیقت:

سلام به خانم اقبال و آقای وفا یعمایی
بسیارممنون ازاینکه چنین مطالب وویدئوهایی می گذارید. بنظرم باید عکس ها وتصاویر بیشتری دراین ویدئو گذاشته می شد. وچه بسا تصویر فعلی از خانم اقبال. تا مطلب زنده تر باشد.باید امروز را به دیروز گره زد. ودیروزرا به آینده. چه محمودها وچه محبوب هایی را ازدست دادیم. اما غم ودرد تنها این نیست. درد آنجاست که صاحبان قدرت که خود را صاحب خون می دانند. ازتمامی آنچه که به محمود ها ومحبوب های دیگر وعده داده بودند. به پست ترین شکل پس نشستند. شاید روزی همه حقایق درباره این رهبری عقیدتی رو شود همچنانکه درباره رهبری فقاهتی روشد. بسیارممنون

۹ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۳

۵ نظر:

  1. چه زیبا...نمیدانم چه بگویم در برابر اینهمه احساس


    پاسخحذف
  2. وقتی یاد آنروزها می افتم دلم میگیرد. چه روزهای خوبی بود عاطفه خانم. صورت مهربان محمود محبوبی هنوز مقابل چشمانم میباشد. در مراسم ازدواجتان بودم. چقدر ساده بود. یاد محمودتان و یاد آنروزها بخیر

    پاسخحذف
  3. صورت شما هنوز هم جلوی چشمانم میباشد. کاش یکبار دیگر شما ها را ببینم. از آن گودها هم کلی به زندان رفتند و اعدام شدند. یاد محمود محبوبی و حسن محبوبی و دیگران گرامی باد. مواظب خودتان باشید مهربان

    پاسخحذف
  4. خوشحالیم که شما خاطرات آن روزها را زنده کردید. به امید خواندن کتاب خاطرات شما. از معدود کسانی هستید که از آنروزها مانده اید و با صداقت می نویسید. دیگران یا قلمشان به نظام چسبیده یا قلم سازمانی و گروهی دارند. یاد محمود و محمود ها گرامی باد که قهرمان بودند

    پاسخحذف